نوشتههای روی سنگ قبر، جدا از قالبهای «نام، تاریخ تولد و مرگ»، یادداشتی ماندنی هستند که شخص مدفون شده در زیر آن هیچ کنترلی روی آنها ندارد. با آنکه این نوشتهها گاه میتوانند گمراهکننده و مبهم باشند، اما همچنین منبعی مهم و دادهای ارزشمند برای مطالعات زبانشناسان به حساب میآیند.
زبانشناسان دنیا به گورستانها میروند، تا آنجا که میتوانند بهطور دقیق نوشتههای سنگ قبرها را ثبت میکنند، آنها را با دادههای تاریخی مقایسه کرده و سعی میکنند با استفاده از آنها به بیشتر پرسشهای بنیادین تاریخی پاسخ دهند. این مردم که بودند و جامعهشان چگونه بود؟ چه چیزی برایشان مهم بود؟
قبل از اینکه برویم سراغ سنگ قبرها، باید متذکر شد که این مقاله روی سنگ قبرهای غرب اروپا و شمال آمریکا متمرکز است. سنتهای سنگ قبر نویسی دنیا آنقدر متنوع هستند که نمیتوان همه را در یک مقاله جا داد؛ حتی در سطح قاره هم کار بزرگی است. برخی حتی موضوعشان را به بررسی سنگ قبرهای یک شهر محدود میکنند.
الیس سیرنیا (Elise Ciregna)، استاد مطالعات ادیان و مقابر در دانشگاه هاروارد، میگوید از زمانی که انسان توانست روی سنگ نقش حک کند اینگونه سنگ قبرها وجود داشتهاند. اما سنگ قبرهای دقیقتر و جزئیتری که امروزه میبینیم (که عبارتهایی از کتاب مقدس، شعر یا توصیف زندگی فرد مدفون دارند) از قرن ۱۷ میلادی شروع شدند.
از قرن ۱۷ قطعاتی از شعر یا متون مقدس بر سنگ قبرها نوشته شدند
نکتهی کلیدی نوشتههای سنگ قبرها این است که آنها نه برای مرده بلکه برای زندهها نوشته شدهاند و حتی به صورت دقیقتر میتوان گفت آنها به زندهها یادآوری میکنند که شما عضوی از جامعهای با عقاید و فرهنگی خاص هستید. سنگ قبرها لزوما حاوی اطلاعات چندانی دربارهی زندگی فرد درگذشته نیستند، اما در عوض سرشار از نشانهها و نمادهای جامعهای هستند که فرد به آن تعلق داشته و میتوان فهمید چه چیزهایی برایشان ارزش بوده است.
نقش برجستهی مرمر بر روی قبر، یونان، ۳۵۰ – ۳۰۰ ق.م، صحنه خداحافظی
در شمال شرق آمریکا، مجموعه قبرهایی وجود دارد که از روی قراردادهای زبانی روی سنگشان، که به قرن ۱۷ برمیگردد، میتوان فهمید به مکتب کالوینیسم تعلق دارند. کالوینیسم یکی از شاخههای مذهب پروتستان بود که در آن میگفتند مؤمنان نیازی به کشیش ندارند و هر کسی میتواند گناهان را ببخشد. سنگ قبرها خیلی غمانگیز و سرراست هستند؛ در خیلی از آنها نمونههایی اینچنینی میبینید که نوشته: «اینجا الیزابت، همسر ویلیام پابودی، خوابیده که در ۳۱ می سال ۱۷۱۷ در سن ۹۴سالگی درگذشت».
از روی عبارات کوتاه سنگ نوشتهها میتوان به ارزشهای درگذشتگان پی برد
اما از همین یک جمله هم میتوان اطلاعات نابی به دست آورد. اینکه در نوشتهها نام مردی و نوع رابطهی زن با او ثبت شده نکتهی قابل توجهی است. «همسر»، «بیوه»، «دختر» و ...؛ این دسته از اطلاعات برایشان خیلی مهم بود که اهمیت نسبت زنان با مردان دیگر در آن زمان را میرساند.
نگاه خانواده به سنگ قبر
نوشتهها در قرن نوزدهم هم ظریفتر میشوند و هم لحنشان عوض میشود. آن حالت غمانگیز متنها کمتر و بیشتر با مضامین مثبت نوشته میشوند؛ مثلاً بر یکی از آنها نوشته: «او نمرده بلکه خوابیده است». بر سنگ قبری دیگر، فردی برای مادرش چنین نوشته است: «برای او نه اشک بریزید، نه بیهوده افسوس بخورید. الماسی که درون این تابوت قرار گرفته هنوز میدرخشد».
از قرن ۱۹ لحن نوشتههای سنگ قبرها مثبت شد
تغییر در لحن نوشتهها البته به تغییر در گرایش مذهبی مردم شمال شرق آمریکا در آن زمان ربط دارد؛ آنها از مکتب کالوینیسم به دیگر شکلهای مذهب پروتستان تغییر گرایش دادند. اما جدا از آن، سرنخهای دیگری نیز از حکاکیها به دست میآید؛ مثلاً روی قبر تاجران موفق، دستهای از شاخههای گندم حکاکی میکردند. شاخه درختی شکسته یا ستونی شکسته به این معنا بود که شخص خیلی زود از دنیا رفته است.
سنگ قبر شکسپیر
جمجمه و دو استخوان که به صورت ضربدری هم دیگر را قطع کردهاند به این معنی نبود که طرف دزد دریایی بوده؛ بلکه نمادی از این بود که همه میمیرند و مرگ جزئی از زندگی است. البته سنگ قبرهایی که حاوی مضامین نژادپرستانه هستند نیز دیده میشوند. در جای جای قبرستان میتوانید ستونهایی ببینید که متعلق به فرد سیاهپوست بوده و رویش نوشته: «در زندگیاش سیاه بود اما پس از مرگ به جامعهی سفید وارد خواهد شد».
نماد جمجمه و استخوان ضربدری به معنای دزد دریایی نیست، بلکه یعنی همه میمیرند و مرگ جزوی از زندگی است
از بین سنگ نوشتهها، بعضی تنها یک نام در بر دارند؛ مثلا: توماس بیل. گویا توماس بیل زمانی تاجری موفق بوده که خیلی از داراییهایش را از دست داد. روزی او ناپدید شد و چند هفته بعد جسدش را از آب گرفتند. شنیدهها حاکی از این بود که او خودکشی کرده است. خودکشی کردن هم در آن زمان نوعی تابو به حساب میآمد، به همین دلیل چیزی بر سنگ قبرش ننوشتند. با این حال، خانوادهاش آنقدر ثروتمند بودند که آرامگاه آبرومندی برایش درست کنند.
سنگ قبری از قرن ۱۸
نقش سنگتراش در نوشتههای سنگ قبرها خیلی مهم است. سنگتراشان پیش از اواخر قرن نوزده براساس تعداد حروف پول میگرفتند؛ به همین دلیل مدام مشتریان را تشویق میکردند که شعرهای طولانی بر سنگها بنویسند. آن سنگتراشانی که بیشتر به کارشان وارد بودند و میتوانستند با ظرافت بیشتری بنویسند حتی در مواردی کتابی را بر سنگ قبر جا میدادند.
سنگتراشان پیش از اواخر قرن نوزده براساس تعداد حروف پول میگرفتند؛ به همین دلیل مدام مشتریان را تشویق میکردند که شعرهای طولانی بر سنگها بنویسند
نوشتههای سنگ قبرها به مردمی که از آنها دیدن میکنند، میآموزند که چه چیزهایی برای درگذشتگان ارزش داشته است؛ مثلا مادر خوب بودن چگونه است؟ ارزشهای یک مادر خوب چیست؟ با نگاه کردن به اسمها و صفاتی که روی سنگ قبرها هست، میتوان شباهتهای زیادی را میانشان پیدا کرد. یکی از نکتههای قابل توجه در نوشتهها این است که اغلب جملهها به زبان حال ساده هستند.
زمان حال ساده بنیادیترین حالت فعل انگلیسی است: من مینویسم، او مینویسد، او نمینویسد. اینگونه جملهها در عین دقیق بودن آنقدر ساده هستند که به ندرت میتوان معنایی ورای آنها متصور شد. معمولاً از این جملات برای بیان حقایق، برنامهها و امور روزمره استفاده میشده است؛ مثل جملههایی نظیر «من ساعت ۹ صبح بیدار میشوم». زمان حال ساده زیادی ساده است؛ زیرا ماهیتا نمیتواند خیلی اطلاعات و نکات ظریف در خود جای بدهد.
در مقالات علمی وقتی میخواهند حقیقتی را بیان کنند از اینگونه جملات استفاده میکنند. انسانها این جملهها را نه فقط برای بیان حقایق علمی بلکه برای ابراز عقاید و باورهای خود نیز به کار میبرند. همان حالت فعلی که در علم استفاده میشود در باور، دین و سیاست هم کاربرد دارد.
اینگونه بیانات را اصطلاحاً «جهانیسازی حقایق» میگویند. آنها ساخته میشوند و جای هیچ بحثی باقی نمیگذارند. این جملهها نتیجهای که حقیقت پنداشته شده را بیان میکنند.
یک پیشفرض اساسی میگوید قبرستان برای خودیها است نه دیگران
در سنگ قبرها از حرف تعریف The نیز زیاد استفاده شده است. معمولاً این حرف تعریف همراه با اسمی میآید که قبلا معرفی شده است. اما در سنگ نوشتهها از این حرف تعریف بدون معرفی پیشینی استفاده میشود. این بدین معنی است که خوانندهی سنگ نوشته، هر کسی که باشد، عضوی از آن جامعه و آشنا به ارزشهای آن است. یک پیشفرض اساسی میگوید قبرستان برای خودیها است نه دیگران.
زبانشناسی سنگ قبرها گاهی پیچیده و مبهم هستند. چقدر میتوان به صحت آن بیانات اعتماد کرد؟ خصوصا وقتی هیچکدام از سنگقبرها بدی فرد درگذشته را نمیگویند. با این حال نمیتوان انکار کرد که اطلاعات تاریخی زیادی میان آنها وجود دارد. شاید برخی از آنها مبهم باشند اما قابلیت تحلیل و بازیابی حقایق تاریخی را دارند.