عکس دیده نشده از گربه محبوب ناصرالدین شاه | ببری خان لمیده در آفتاب تهران
ببریخان گربه محبوب ناصرالدین شاه قاجار بود؛ گربهای که جای خود را در قلب قبله عالم باز کرده و همسفر گردشهای سلطان بود و مغضوب برخی درباریان.
پیش از این تنها دو عکس ناواضح از این گربه خاص منتشر شده بود که بهطور قطع گربه موجود در عکس، ببریخان بود. به حسب معروفیت این گربه تاکنون تصاویر مختلف دیگری به ببریخان نسبت دادهاند؛ اما تصویر تازه منتشر شده در فضای مجازی بهطور قطع «ببریخان» است که در آفتاب تهران لم داده و در قاب دوربین سلطنتی ثبت شده است.
عکس دیده نشده از ببریخان، گربه ناصرالدین شاه در اواخر ذیحجه ۱۲۹۰ قمری
زیرنویس این عکس به احتمال بسیار قوی متعلق به ناصرالدین شاه قاجار است. در زیر عکس نوشته شده است: «ببریخان است...»
همچنین گربه معروف سلطنتی در این عکس هم بدشانس بوده است و مانند عکسی که پیش از این در دسترس عموم قرار گرفته بود، صورتش بهدلیل تابش آفتاب و احتمال نحوه عکاسی در آن دوره بهصورت واضح ثبت نشده است. با این وجود عکس با قلم روتوش شده و خطوطی بر چهره ببریخان کشیدهاند؛ اتفاقی که احتمالا به قلم قبله عالم، ناصرالدین شاه قاجار است. او که دستی هم در نقاشی داشت، احتمالا بعد از ظهور عکس تلاش کرده است با خطوطی تصویر گربه محبوب خود را روتوش کند.
این گربه سلطنتی تنها گربه ناصرالدین شاه نبود؛ اما از همه معروفتر است و حتی نام «ببریخان» امروزه نام متداولی برای گربههای خانگی محسوب میشود. هرچند برخلاف نام، ببریخان یک گربه ماده بود و بچههایش هم در کاخ حسابی طرفدار داشتند. ردپای این گربه بازیگوش در خاطرات و داستانهای زیادی از دوره قاجار به چشم میخورد؛ داستانهایی که برخی از آنها سندیت تاریخی مشخصی ندارند؛ اما بهواسطه روایت از ببریخان معروف شدند. داستانهای زیادی از گردشهای سلطنتی ببریخان در شهر تهران با جزییات زیادی از جمله پوشاندن لباس و اسباب سلطنتی نیز در برخی منابع ذکر شده است.
در خاطرات ناصرالدین شاه نام گربههای فراوانی دیده میشود که سندی است مبنی بر گربهدوستی شاه. به تاریخ ۱۲ ربیع الثانی سال ۱۲۸۴ قمری زمانی که شاه در جاجرم بوده، خاطرهای از آغاز ماجرای ببریخان وجود دارد؛ گربهای که به نظر میرسد سوغات سفر به خراسان است. بر اساس خاطرات شاه در این سفر «گربه سرسیاه»، «گربه فقیری»، «گربه کوفته» و «گربه جنگلی» در رکاب همایونی بودند. «گربه جنگلی» از این سفر زنده برنمیگردد اما «فقیری» بچهای به دنیا میآورد که نامش در تاریخ میماند:
گربهها همه بازی میکردند... بچههای فقیری را امشب اسم گذاشتم. سفید را کنفیخان، ختمهخالی را ببریخان.
رد پای «فقیری» مادر ببریخان نیز در خاطرات شاه قاجار پر رنگ است. ۱۲ جمادی اول ۱۲۸۴ قمری ناصرالدینشاه در روزنویس خود نوشته است:
گربه فقیری امروز هفت هشت موش گرفت، داد به بچههایش و غیره.
عکسی که پیش از این از ببریخان منتشر شده بود.
آنچه مشخص است، احوال ببریخان برای ناصرالدین شاه اهمیت زیادی داشت. امنیه اقدس، همسرشاه در پیامهایش به شاه در زمانی که ناصرالدین شاه در فرنگ بود، او را از احوال ببریخان با خبر کرده است. امینه اقدس در تلگراف به تاریخ ۲۳ شهر رجبالمرجب سال ۱۲۹۰ قمری خطاب به ناصرالدین شاه نوشته است:
عکس قبله عالم رسید، قسمت شد، عکس علیحده که مرحمت فرموده بودید در روی صندلی در میان حیاط گذاشتم، خانمها عصرها میآیند زیارت میکنند. ببریخان عرض بندگی میرساند.
بازیگوشیها و شیطنتهای ببریخان از موضوعات ثابت در خاطرهنویسیهای ناصرالدینشاه است. او در روزنوشت ۲۵ صفر ۱۲۸۵ قمری نوشته است:
یک مرغ قشنگ سر قرمز زنده آورده بودند، چشمش بسته بود، باز کردیم به انیسالدوله دادم. گذاشته بود روی تخت نماز میکرد. ببریخان جسته بود خورده بود. انیسالدوله نمازش را بریده بود اما ببری کشته بود مرغ را؛ انیسالدوله جر آمده بود.
شاه جای دیگری به طعنه درباره ببریخان نوشته است. در روزنوشت ۲۹ ربیعالاول ۱۲۸۵ قمری ناصرالدین شاه آمده:
ببری خان از روزی که اینجا آمدهایم یک گربه نر دهاتی پیدا کرده است، صبح میرود و شب میآید.
اعتماد السطلنه نیز در خاطراتش چندباری ذکر کرده که بهواسطه ناخوش احوالی ببریخان یا گم شدنش، شاه سر حوصله نبوده است. شاه قاجار در یکی دیگر از خاطرات روزنویس خود به گم شدن ببریخان اشاره کرده و نوشته است:
ببریخان گم شد؛ بسیار گشتند پیدا نشد... صدای ببریخان را در خواب شنیدم به شمسالدوله گفتم برخیز ببین ببریخان است، برخاست اطاق را گشت... ببریخان نیست...کنیزی آمده گفت ببری پیدا شده است. از بخاری امینهاقدس پایین آمده است. بسیار خوشحال شدم. بعد ببری را آوردند. بعد خوابیدم.
علاقه ناصرالدین شاه به این گربه بهقدری بوده که او را با خود به سفر کربلا نیز برده است. ببریخان اما تنها گربه شاه قاجار نبوده است و بر اساس خاطرات و تصاویر، گربههای دیگری نیز در دربار سلطنتی او آمدوشد داشتند. او بارها در خاطراتش درباره نگرانیاش از گم شدن و مریض گربهها از جمله «فقیری»، مادر ببریخان نوشته است. شاه قاجار در بخش دیگری از خاطراتش مینویسد:
خلاصه رسیدیم به منزل، گربه فندق ناخوش و بدحال بود. گربه مروارید در شهر مرده بود. اوقاتم تلخ شد.
تصویر زیر یکی دیگر از گربههای کاخ گلستان تهران در زمان حکومت قاجارها را نشان میدهد.
در کتاب روزنامه خاطرات عزیزالسلطان ملیجک ثانی آمده است:
قبل از من شاه نسبت به یک گربه خیلی محبت میکرد که اسم آن گربه ببریخان بود؛ شاه این گربه را خیلی دوست داشت... پرستار مخصوص داشت و از آبدارخانه شاه، روزی یک جوجهکباب در قاب بند مخصوص میگذاردند که سرش را هم آبدارباشی آن زمان مهر میکرد... برای ببریخان مثل شاه غذا میآورد. در سفرها هم برای گربه تخت روان مخصوص میگذاردند و منزل به منزل او را همراه شاه میبردند... یواش یواش گربه هم اسباب حسد و بخل درباریها شده بود. در حالی که گربه بیچاره نه داخل در پلتیک بود و نه به کسی کاری داشت... آخرالامر گربه را دزدیدند و نابودش کردند.
درباره سرنوشت ببریخان روایتهای مختلفی وجود دارد؛ در خاطرات منتسب به دختر ناصرالدین شاه نوشته شده است که زنان حرم آن را سر به نیست کردند. برخی دیگر نوشتند که گربه از مریضی مرد؛ اما کسی جرئت خبر دادن به شاه را نداشت. با این حال هرچه بر سر گربه آمده است، رد پای گربهدوستی ناصرالدین شاه از جایی کمرنگ میشود و دیگر خبری از گربههای مخصوص نیست. سالیان زیادی از مرگ ناصرالدین شاه و پایان سلسله قاجار میگذرد؛ اما ببریخان همچنان معروفترین گربه سلطنتی ایران است.