پل های تسخیر شده و داستانهای ترسناکشان (قسمت اول)
شاید باورتان نشود اما در کنار انواع و اقسام ترسهای مختلف مثل ترس از فضاهای بسته، ترس از ارتفاع و.. نوعی دیگر از ترس نیز وجود دارد که از آن با نام «ترس از پل» یا «gephyrophobia» یاد میشود. شاید تعدادی از شما خوانندگان عزیز با اینگونه از ترس آشنایی داشته یا کسی که به آن مبتلا است را بشناسید. بهصورت معمول کسانی که از این نوع ترس رنج میبرند حین عبور از هر پلی چشمان خود را بسته و خیس عرق میشوند و زیر لب دعا میکنند.
اگرچه اینگونه ترس به نظر غیر عقلانی میآید، اما واقعیت این است که در گذشته نیز شاهد ریزش پل و کشته شدن افراد بودیم. اما داستان پلها در جهان تیره و تار شکل گرفته از افسانههای محلی و داستانهای فولکلور، وجهی ترسناکتر به خود گرفته است بهطوری که اغلب از آنها بهعنوان مکانهایی مرموز یاد شده که در بسیاری از موارد ردّ پای شیطان در ساخت یا استفاده از آنها قابلمشاهده است.
در ادامه با معرفی ده پل قدیمی همراه شما هستیم که پیشینهشان با داستانهای مختلف ارواح مزین شده است و ممکن است چه مبتلایان به ترس از پل و چه افراد عادی را به یک اندازه به وحشت بیندازند. با کجارو و بخش گردشگری وحشت همراه باشید.
پل قدیمی آلتون (Alton)، تگزاس
درست در نزدیکی شهر «دنتون» و «کاپر کنین» (Copper Canyon) در ایالت تگزاس، پل قدیمی آلتون واقع شده است که در اصل توسط شرکت «کینگ آیرون بریج» و بهعنوان مسیر مناسب برای رفت و آمد مردم و گاری ساخته شد. نام این پل از شهری متروکهای به همین نام واقع در دنتون کانتی، الهام گرفته شده است. این پل تا سال ۲۰۰۱ همچنان مورد استفاده قرار داشت اما در نهایت بهدلیل ترافیک ماشینها بسته شد. از سوی دیگر این مکان در فهرست میراث ارزشمند ملی و تاریخی کشور آمریکا ثبت شده است.
اما پل آلتون امروزه بهعنوان پل «گوتمن» (Goatman) شناخته میشود. برطبق افسانههای محلی، یک پرورشدهندهی بز موفق به نام «اسکار واشبورن» (Oscar Washburn) در این منطقه زندگی کرده و خود را در کسب و کار خود بسیار موفق میپنداشت و به همین خاطر خود را گوتمن مینامید. او حتی برای مهمتر جلوه دادن تجارت خود نشانهای روی پل گذاشته که روی آن نوشته بود این مسیر بهسمت مرد بزی است. افراد محلی «کوکلوکس کلان» چندان از این مسئله خشنود نبودند و در نتیجه در اوت سال ۱۹۳۸، مردان نقابدار این گروه او را ربوده و از این پل به دار آویختند. هرچند وقتی که آنها از پل به پایین نگاه کردند تا مطمئن شوند که او مرده است، جسدش را ندیدند، به همین خاطر عصبانیتر از قبل به خانه او برگشته و کل اعضای خانوادهاش را کشتند.
از آن زمان مردم علاقهمند به داستانهای ارواح از مشاهدات عجیب خود صحبت میکنند. از مشاهدهی ماشینهای قدیمی، نورهای عجیب و مرموز و حتی شبح یک چوپان که گلهی بز خود را روی پل هدایت میکرده است. متداولترین خرافات موجود اما از سال ۲۰۰۱ آغاز شد؛ زمانی که مردم حین راننندگی روی پل چراغ ماشین را خاموش میکردند تا بلکه روح گوتمن ظاهر شده و آنها او را یک نظر ببینند.
گروهی دیگر ادعا میکردند که اگر در زمان هالووین دوبار بوق بزنید، چشمان این شبح صورت مادی به خود میگیرد.
پل قدیمی آلتون، تگزاس
دروازهی جهنم (Hell s Bridge)، میشیگان
داستان معروف اما توأم با اتفاقات ناخوشایند پل جهنم به رؤیت شبح خیالی از «الیاس فریسک» (Elias Friske) منتهی شده است. داستان به اواسط قرن نوزدهم بازمیگردد، در آن زمان شهرهای متعددی در ناحیه «کِنت کانتی» با موج فزایندهای از ربودن کودکان مواجه شده بودند. یکی از بدترین آنها در منطقه که امروزه «راکفورد» نامیده میشود، رخ داد. در جهت مقابله با این تهدید، مردم این شهر از یکی از ریش سفیدان کمک خواستند، فریسک ظاهرا مهربان و خوش قلب بود اما با برافروختن آتش و توسل به آیات انجیل مدعی شد که ردّ پای شیاطین در ناپدید شدن بسیاری از این کودکان دخیل مشاهده میشود.
علیرغم این سخنرانی مذهبی عجیب، مردم باز هم به او اعتماد داشته و از او خواستند که حداقل بقایای اجساد فرزندانشان را به آنها نشان دهد. ولی ظاهرا این درخواست نامناسبی بود چراکه باعث بیدار شدن جنون فریسک شد. در واقع فریسک قبلا خود در کار کشتن کودکان بود، اما برای نشان دادن درستی خود به مردم، کودکان باقی مانده در شهر را نیز یکی یکی کشت و اجساد آنها را به داخل رودخانه «روژ» (Rouge) انداخت.
درخواست مردم یک شهر، جنون یک قاتل را تحریک کرده و باعث قتل عام وحشیانه کودکان شد
در ادامه جستجوهای بیحاصل، بالاخره مردم شهر کشف کردند که اجساد کودکان تازه به قتل رسیده در زیر پل جدیدی که روی رودخانه ساخته شده، جمع شدهاند. بعد از بازداشت فریسک که ادعا میکرد این کار اهریمن است، مردم محلی او را با دار زدن روی همان پل به مجازات رساندند. برطبق افسانهها جسد فرسک به سرعت توسط رودخانهی جاری زیر پل قاپیده شد.
در حقیقت «هل بریج» چیزی بیشتر از یک مسیر آهنی باریک نیست که روی انشعابی از رودخانه ساخته شده و به همین خاطر بازدیدکنندهی چندانی ندارد. اما همان تعداد نیز اغلب ادعا میکنند که این پل دارای فعالیتهای ماورایی است، چیزهایی مثل مه غیرقابل توضیح و اجسام کروی مشکوک از این جملهاند. کسی ادعا کرده در یکی از تصاویر گرفته شده روی پل یک طناب معلق قابلمشاهده است. اما باز اینجا تنها پای داستانها در میان است.
پل دانکی لیدی (Donkey Lady)، تگزاس
در نزدیکی شهر «سن آنتونیوی» تگزاس پل کوچکی واقع شده که برای بیشتر بازدیدکنندگان چیزی فراتر از یک پل معمولی نیست و هیچ چیز خاص یا اهریمنی در مورد آن حس نمیشود، اما در حقیقت این پل داستان ترسناکی دارد.
برطبق قصههای فولکور، در اواسط قرن نوزدهم، یک خانواده مهاجر در نزدیکی محلی زندگی میکردند که امروزه شهر شلوغ و پرهیاهوی سن آنتونیو واقع شده است. ظاهرا یک روز پسر بازرگانی ثروتمند بهدنبال اسب یا قاطر این خانواده راه افتاده و شروع به زدن او به شکلی وحشیانه میکند. این زن و شوهر نیز این جوانک ثروتمند را با پرتاب سنگ ادب میکنند اما او تصمیم به انتقام از این خانواده میگیرد.
در همان شب، مرد جوان به مزرعه آنها بازگشت، در حالی که مسلح بوده است. او خانه را به آتش کشیده و با تهدید اسلحه به کس دیگری از مهاجران اجازه یاری رسانی و دخالت در این ماجرا را نداده است. وقتی شوهر قصد فرار میکند، مرد جوان او را با شلیک گلوله به قتل میرساند. اما همسر او نیز علیرغم سوختگی شدید، از مهلکه جان سالم به در برده و خود را به نزدیک این پل میرساند، جایی که برای همیشه ناپدید میشود.
از زمان وقوع این تراژدی هولناک، این پل به مقصد معروف بسیاری از ماجراجویانی مبدل شده است که رد افسانههای محلی را دنبال میکنند. باور بر این است که اگر شب هنگام در قسمت میانی پل توقف کنید و چراغهای ماشین را خاموش کنید، «دانکی لیدی» ظاهر میشود. بسیاری او را زنی زشت و وحشتناک توصیف میکنند که گویی نیمی انسان و نیز حیوان بوده و پوستی شل و ول و باد کرده دارد.
پل تسخیر شده، پکفورتون (Peckforton)، چشایر (Cheshire)
گفته میشود که این پل در دههی ۱۸۵۰ ساخته شده و چیزی بیشتر از یک پل عبوری کوچک نیست که اجازه میدهد مسافران به «قلعهی پکفورتون» دسترسی داشته باشند. همچون بسیاری دیگر از قلعههای واقع در کشور انگلستان، پکفورتون نیز بهعنوان مکانی تسخیر شده شناخته میشود و البته این قلعه بیشک مکان عجیبی است. در سال ۱۸۵۹ یک سنگتراش به نام «جان واتسون» مسئولیت ساخت یک فیل سنگی ۳/۷ متری را که قرار بود بهعنوان کندو مورد استفاده قرار گیرد، پذیرفت. امروزه این مجسمه عجیب و غریب خود به یک جاذبهی گردشگری مبدل شده است.
اما واقعیت این است که مسائل مرموز این قلعه در پیشگاه این پل تسخیر شده محو و فراموش میشود. یکی از متداولترین داستانهای این پل ادعا میکند که اگر شما زیر آن راه بروید و در حالی که نگاهتان را مستقیما به بالا دوختهاید، روح یکی از خدمتکاران سابق قلعه پیش رویتان پدیدار میشود.
بازدیدکنندگان میتوانند صدای قدم زدن او روی پل بالای سر خود بشنوند و حتی باور ناخوشایندی وجود دارد که هر کسی که روح این زن را ببیند، در همان سال خواهد مرد.
قلعه پکفورتون، چشایر، انگلستان
روی این پل تسخیر شده اندکی درنگ میکنیم و آماده گشت و گذار در دیگر پلهای معروف و عجیب خواهیم شد. در بخش بعدی این مطلب نیز همراه ما باشید.