حدود شصت سال از مرگ خواجه حافظ گذشته بود که حاکم تیموری فارس دستور ساخت مزاری گنبددار بر مزار شاعر پرآوازه را صادر کرد (۸۳۵ خورشیدی). حوض بزرگی نیز جلویش ساخته شد و از آن زمان آرامگاه حافظ شناخته شد. آرامگاه بارها مرمت و بازسازی شده است. گویی هر حاکم و زمامداری روی حافظ وسواس داشته باشد، هر کس دستی به سر و رویش کشیده است: شاه عباس یکم (۹۶۷ – ۱۰۰۸ خورشیدی)، نادرشاه، کریمخان زند و... . کریمخان آن را بزرگ و محصور کرد و تالاری چهارستونه به سبک دیوانخانه برایش ساخت. سنگ قبر مرمریای نیز برایش گذاشت که تا امروز باقی مانده است.
در دورهی قاجار سه بار مرمت و بازسازی شد. در عصر پهلوی نیز یک بار در سال ۱۳۱۰ و یک بار نیز در ۱۳۱۴ زیر نظر علی اصغر حکمت و با طراحی آندره گدار فرانسوی شکل جدیدی به خود گرفت و همان طرح تا امروز باقی است. در سال ۱۳۸۶ نیز حافظیه شیراز شاهد تمیزکاری گنبد و مرمت و بازسازی فضا بود.
حافظیه پس از بازسازی سوم در دورهی قاجار به سال ۱۲۸۰ خورشیدی
از طرح آرامگاه پیش از قاجار عکس و تصویری در دست نیست. آرامگاه حافظ یکی از جاهایی بوده که مردم اوقات فراغت خود را در آنجا سپری میکردند؛ ازاینرو سفرنامهنویسان خارجی نیز به آن توجه کردهاند. توصیف حال و هوای آن دوران را باید در نوشتههایشان جست. ژان باپتیست تاورنیه (Jean-Baptiste Tavernier)، جهانگرد و بازرگان فرانسوی (۱۶۳۲ – ۱۶۶۸) مینویسد:
در آنطرف شیراز که آفتاب غروب میکند قبرستانی است دیواردار و در گوشهای از آن قبر حافظ است که جای عبادت و زیارتگاه درویشان است.
ویلیام اوزلی (William Ouseley)، شرقشناس بریتانیایی (۱۷۶۷ – ۱۸۴۲) حال و هوای آن دوران حافظیه را اینگونه شرح میدهد:
اندکی پایینتر از هفتتن، قطعه زمینی چهارگوش وجود دارد که توسط ردیفی از اتاقهای تو در تو به دو بخش تقسیم شده است. آن قسمت که بهسمت شهر قرار دارد، باغ کوچکی است و در حیاط بعدی، مقبرهی حافظ مستقر است. شأن آن توسط چندین مقبره لکهدار شده است. تصور میکردم از مقبرهها بوی بدی به مشام میرسد. اما ایرانیای که ما را روزی در اینجا همراهی میکرد، به درویشهای تنبلی اشاره کرد که اغلب در فرورفتگی دیوارهای اطراف اجتماع میکردند. پس بو احتمالا باید ناشی از زندگی باشد تا مرگ. مقبرهی شاعر از مرمر ساخته شده بود و رگههای دلچسبی داشت که بهطرزی ستودنی تعدادی از اشعار او را مجسم میکرد. ۲۲۴ سانتیمتر طول و ۱۰۷ سانتیمتر پهنا دارد. در نزدیکی مقبره در میان دیوارها تعداد کمی سرو شکوهمند وجود دارد که از آنچه کمپفر در یک صد سال پیش دیده بود، تنها یکی بر جای است. این سرو در مقابل در ورودی قرار دارد.
اوزلی سپس در توصیف باغ میافزاید:
حافظیه از آجر ساخته شده، دیواری که قبرستان را محصور میکند، در سمت رو به جاده دارای تزیینات است و طاقچهها یا طاقهای کمعرضی دارد. دیوار باغ بیتزیین است. در تالاری نزدیک مقبرهی او (حافظ) محلی برای جمعآوری اشعار وجود دارد که دیوان خوانده میشود و وقف است. اما نسخههایی که در آنجا وجود دارد، هر چند با همکاری محلی جمعآوری شده است، نسبت به دیگر نسخههایی که من در جاهای دیگر دیدهام یا در قیاس با ۲ نسخه از ۵ نسخهی بسیار زیبایی که من در مجموعهی خود دارم چندان ارزشمند نیستند.
پیشتر پیترو دلاواله در سال ۱۶۲۲ میلادی از نسخههایی از دیوان حافظ در این مکان صحبت کرده بود. اوزلی معتقد است این کتابها نمیتوانند همان نسخی باشند که وی در بازدید از مقبرهی حافظ از زیبایی نگارش تزیینات طلا و کامل بودن آنها متحیر شده است. اوزلی این مکان را تفریحگاه مردم شیراز میداند و این نکته را نیز متذکر میشود که این تفریح بیشتر به مردان اختصاص دارد، نه زنان و دختران؛ به این دلیل که مردان اجازهی تفریح در این مکان را کمتر به آنها میدهند.
ادوارد اسکات وارینگ (Edward Scott Waring)، جهانگرد و پژوهشگر انگلیسی در سال ۱۸۰۲، یعنی اوایل حکومت فتحعلیشاه از شیراز دیدن کرد. او از شیراز و حافظ اینگونه میگوید:
با وجود تعریف و تمجید بسیاری که در مورد شیراز و شعرای نامداری چون و حافظ شده، اما به نظر من این همه ستایش و تمجید مبالغه و اغراق است و زیاد با واقعیت منطبق نیست و اینگونه وصفها بیشتر بهخاطر علاقه و ارادت خود مردم شیراز به شاعران شهرشان است. با این وجود باید اذعان داشت که گفتههای حافظ برای ما فوقالعاده و برای هر کسی در جهان شگفتانگیز است.
جیمز موریه (James Justinian Morier)، معاون سفیر انگلیس (۱۸۰۸ – ۱۸۱۱) اوضاع و احوال شیراز را تا حد امکان در گزارشهای خود ثبت کرده است:
در شیراز چندین آرامگاه وجود دارد که بلندآوازهترین آنها در بیرون باروهای شهر، آرامگاه حافظ است. ایرانیان به حافظیه بسیار رفت و آمد میکنند و به کشیدن قلیان و نوشیدن قهوه و شعرخوانی میپردازند. بر مزار حافظ رفتم. او در زیر چناری که خود کاشته مدفون است. سنگ قبر او بسیار زیبا کندهکاری شده است. درویشی در آنجا زندگی میکند و کاسهی آبی به رهگذران میدهد.
طراحی پاسکال کوست از حافظیه دههی ۱۸۴۰ میلادی
هنری پتنیگر (Henry Pottinger)، از همراهان جان ملکم، در سال ۱۸۰۹ – ۱۸۱۰ به ایران سفر کرد. بیشتر گزارشهای وی از شیراز این دوره، حاوی نوشتههایی دربارهی مسائل سیاسی و آثار تاریخی این شهر است. او احساس خوبی نسبت به حافظیه ندارد و معتقد است که این مکان دلگیر است و آدم را غمگین میکند. باید گفت که وی از معدود کسانی است که این نظر را دارد؛ بیشتر مسافران به شرح و توصیف زیبایی این مکان پرداختهاند.
هنری مارتین مبلغ مذهبی بود که در سال ۱۸۱۱ همراه با جان ملکم به ایران آمد. مارتین دربارهی فضای شیراز میگوید:
دشت شیراز با ویرانههای باستانی پوشیده شده و شامل مقبرههای شعرایی چون حافظ و سعدی است. چشمانداز شیراز شاهد رامشگران ایرانی است. درخت تاک با خوشههای آویزانشده بهصورت بلور میماند و بلبل در تمام طول روز در بیشهی گلگون میخواند. در حدود شهر، در بسیاری از مکانها، جمعیت پراکنده هستند و مقبرههایی که شاعران ایران در آن خواب هستند در میان سنگهای جلا داده شده قرار دارند که در ظهر حالت سکون دارد و برای آرامش و استراحت خوب است
رابرت کرپرتر (Robert Ker Porter)، جهانگرد، دیپلمات و نویسندهی انگلیسی (۱۸۱۸) مینویسد:
از اشعاری که حافظ ترسیم کرده و در اشعارش زنده ساخته است، خبری نیست. از باغ و درختان کریمخان نشانهای بازنمانده است. همه چیز در حال انهدام و خرابی است. به سراغ آرامگاه حافظ رفتم تا آرامگاهی را که دربارهی زیبایی و سایههای آن بسیار نقل شده است، ببینم. چقدر تأسفانگیز است که همچون قبری عادی در میان قبور قرار دارد. نه کسی پیش آمد تا آن را نشانم دهد و نه از دیوانی بر زنجیر بستهی او خبری بود. عجیب است که سخنش را میخوانند، ولی به آرامگاه او توجه نمیکنند.
طراحی اوژن فلاندن از حافظیه ۱۸۴۰ میلادی
اوژن فلاندن (Eugene Flandin)، نقاش، معمار و خاورشناس فرانسوی (۱۸۳۹ – ۱۸۴۰) میگوید:
شیراز حق دارد که بسیار به خود ببالد و معروف شود، زیرا که دو تن از بزرگترین شاعران آسیا از آنجا برخاستهاند. ولی وضع فعلی آن خراب است و ویرانی بسیار در آن دیده میشود. وظیفه من این بود که بر سر مزار آن دو حاضر شوم و ادای احترام و تکریم نمایم. حافظ در باغی پردرخت مدفون است. وی خود در این باغ زندگی کرده و در زیر درخت چنار مدفون شده است. در این قبرستان درویشی زندگی میکند که نسخهای از دیوان حافظ را با دست خود نوشته است. دوستداران حافظ و کسانی که از شعر او لذت میبرند، بهعنوان گردشگاه به اینجا میآیند و قلیان میکشند، ولی بر مزار سعدی کسی اینگونه نمیآید، گویی شخصیت متفاوت این دو تن بر مزارشان سایه افکنده است. سعدی فیلسوف است و جدی، و حافظ خوشگذران و صوفی مسلک؛ حافظ بر مذاق ایرانیان خوشتر میآید و مریدان فراوانتری دارد.
ویلیام جکسن (William Jackson)، زبانشناس آمریکایی (۱۸۶۲ – ۱۹۳۷) در سفرنامهی خود هنگام توصیف قبر حافظ میگوید:
تخته سنگ مستطیلی از مرمر بهجای سنگ قبر اصلی مزار را میپوشاند و گویند سنگ قبر اصلی را کریمخان زند پس از تعویض دستور داد تا در باغ جهاننما بگذارند.
همان طور که شرحش رفت، حافظیه (که قبلا به تکیهی حافظ نیز نامور بود) همواره ایرانی و خارجی را بهسمت میکشانده است. آرامگاه حافظ امروزه نیز جزو مهمترین مقاصد گردشگری شیراز به شمار میرود. مسافران خارجی در شیرازگردیشان همیشه حافظیه را در فهرست جاهای دیدنی خود جای میدهند. در ادامه چند نمونه از نظرات بازدیدکنندگان خارجی دربارهی حافظیه را که در سایت Tripadvisor ثبت شده میخوانیم:
گردشگر آمریکایی ساکن کالیفرنیا پس از دیدار از حافظیه در اوایل آذرماه ۹۶ اینگونه نوشته است: «یکی از بهیادماندنیترین جاهایی بود که در ایران دیدم. حضور این تعداد از بومیان گرداگرد آرامگاه حافظ چشمگیر و از جهات مختلف تکاندهنده است. واقعا زیبا است.»
گردشگر استرالیایی: «پر واضح است که این مکان برای ایرانیان بسیار خاص است. ما در شب به آنجا رفتیم. از باغ بهخوبی محافظت شده و آرامشبخش است» (اوایل آذرماه ۹۶).
گردشگر هلندی: «آرامگاه حافظ زیبا و دیدنش خوشایند است؛ بهخصوص زمانی که ایرانیان حافظ میخوانند. زمانی بگذارید و با ایرانیان صحبت کنید. آنها از این کار لذت میبرند» (اواخر آبان ۹۶).