نوروز از نگاه سفرنامه نویسان خارجی
به مناسبت فرارسیدن نوروز به سراغ بزرگترین جشن باستان ایرانیان رفتیم تا از طریق سفرنامهها نگاهی متفاوت به آن بیندازیم و بنگریم که در طول چند سدهی اخیر چه تفاوتها یا شباهتهایی در برگزاری این جشن وجود داشته است.
آنچه از دوران باستان در دست داریم، بیشتر کتیبهها و منابع داخلی است. سفالنوشتهها و منظومهی ویس و رامین به نوروز در عصر اشکانی اشاره دارند و حافظ و بیرونی و دیگران، که خارجی محسوب نمیشوند، دربارهی نوروز در عصر ساسانی نوشتهاند. بنابراین بیشتر گزارشهای خارجیها از نوروز به سدههای میانه به بعد محدود میشوند.
شاید قدیمیترین نویسندهی خارجی ابن عبد ربه (۸۶۰ – ۹۴۰ میلادی)، شاعر اندلسی اهل قرطبه (کوردوبای اسپانیا)، باشد که در کتاب العقد الفرید، فصلی را به شرح هدایایی که در نوروز در دربار عباسیان داده میشد، اختصاص داده است. او به شعرهایی که برخی از شاعران و دبیران در جشنهای نوروز و مهرگان برای خلفا و بزرگان فرستادهاند، اشاره کرده است.
گارسیا دسیلوا فیگوروای اسپانیایی در زمان شاه عباس صفوی (۱۶۱۷ میلادی) مینویسد:
شب عید نوروز است و شاه همه اهالی اردو را آش و پلو مهمان کرده و به همه ده شاهی عیدی داده است. شرکتکنندگان ظرفی از مس یا برنج یا روی در دست داشتند که آن را پر از آب میکردند و محتوی ظرف را با فشار به سوی دیگران میپاشیدند و گاهی ظرف پر از آب را به سوی یکدیگر میانداختند، چنان که سر بسیاری از آنها میشکست و برخی بر اثر این ضربات جابهجا کشته میشدند.
در جشن آببازی نوروز برخی کشته میشدند
پیترو دلاوالهی ایتالیایی، که همزمان با فیگوروا به ایران آمد، گزارش میدهد:
در روزهای عید، بزرگان به زیردستان و سالخوردگان به خردسالان عیدی میدهند. حاکمان ایالتها در این تاریخ مشخص میشوند.
فدت آفاناس یویچ کاتف (Fedot Afanas Yevic Katof)، بازرگان روس که در سال ۱۶۲۳ - ۱۶۲۴ میلادی به ایران آمد، مینویسد:
تخممرغهای قرمز را با دست میشکستند و با یکدیگر روبوسی میکردند و در اتاقها و باغهای خود فرش پهن میکردند و روی آن اثاث گرانقیمت میگذاشتند. همه دکانها را با رنگ سفیدکاری میکنند و با گل میآرایند. هنگام صبح در همه مغازهها و خانهها شمع و پیهسوزها را با گل میآرایند. در این روزها، داد و ستد و کسب و کار تعطیل بود و فقط در میدانها بازی و نمایشهای مختلف ترتیب داده میشد. در محوطهی کاخ جهت سرگرمی مهمانان چند نفر کشتی میگرفتند. بندبازان و دلقکها و تردستان شیرینکاری میکردند. گاه جنگ گاوها و قوچها را به راه میانداختند.
«شاه حدود ۵۰۰ تخممرغ رنگی به زنانش میداد»
ژان شاردن، جهانگرد معروف فرانسوی، طبق معمول گزارش جامعی از مشاهداتش ارائه کرده است:
ایرانیان، در پیوند با سنتهای باستانی، در شب نوروز تخممرغهای رنگشده به یکدیگر هدیه میدادند. ایرانیان بر این باور هستند که تخممرغ مایهی پیدایی و تکوین حیات و موجودات است. شاه حدود ۵۰۰ تخممرغ رنگی به زنانش داد. تخممرغها درون بستهای طلایی قرار داشت و چهار نقاشی مینیاتوری هم آن را تزیین میکرد. شاه در سر سفره، میان زنان سلطنتی که غرق در جواهرات بودند، نشست. گفتگوی صمیمانهای بین افراد در جریان بود.
سپس به دستور شاه، نوازندگان و خوانندگان رقاصان وارد شده حاضران را سرگرم کردند. در اتاقی دیگر، منجم دربار تلاش میکرد لحظهی دقیق آغاز سال را تخمین بزند. بهمحض آنکه خبر تحویل سال داد، ترقهها و فشفشهها به آسمان پرتاب شد و خدمتگزاران زنان دربار گریهی شادی سر دادند. در همان زمان، محافظان کاخ با شلیک تفنگها و توپها خبر را عمومی کردند. گروهی رسمی در میدان نقش جهان بر طبلهایشان کوبیدند و در سرنا دمیدند.
در هنگام تحویل سال به آب مینگریستند
فریادهای شادی در هوا پراکنده شد، خواجهها بستههای اسفند را گشودند و دانههای آن را در آتش انداختند به طوری هوا بوی خوش گرفت. شاه، مانند تمام دیگر ایرانیان، وقتی سال تحویل شد به آب نگریست به این معنا که آب روشنایی است و اگر کسی هنگام تحویل سال به آن نگاه کند، در تمام سال حس خوشحالی خواهد داشت. چند آیه از قرآن خوانده شد و همگی لباس نوپوشان آب و گلاب نوشیدند، به بزرگترها، خویشان و دوستان تبریک گفتند و شیرینی پخش کردند.
بزرگان به اعضای خانه، خویشان، خدمتکاران و دوستان هدیه دادند و بین فقیران، درویشان و سیدهای بومی صدقه پخش کردند. در کاخ، شاه ضیافت مفصلی با موسیقی برای فرماندهان نظامی، شخصیتهای بلندمرتبهی شهری، نمایندگان خارجی و بازرگانان برجسته برگزار کرد. نوع هدیهای که به شاه میدادند در به دست آوردن و نوع منصبی که دریافت میکردند تاثیر داشت. در دیگر خانهها نیز بهترین شامها تدارک دیده شد و همگی آن موقع را با موسیقی، دید و بازدید و تبادل هدایا با خوشی گذراندند.
تخممرغ شکستن بازی معمول بچهها بود
بچهها مخصوصا خیلی خوشحال بودند؛ میدویدند، هدایای بسیار دریافت میکردند، بازیهای مختلفی (بهویژه تخممرغ شکستن) انجام میدادند، چوگان، کشتی و سوارکاری نگاه میکردند. بسته به جایگاه هر فرد هدیهای داده میشد. شاه در تالار نشست و هدایا را پخش کرد؛ هدایا معمولا کیسههای رنگی کوچک از سکههای طلا و نقره بودند که به درباریان، خویشان، خدمتکاران خانه و نمایندگان خارجی داده میشد.
او در عوض از طرف اعضای حرم، وزیران، نمایندگان گروههای اجتماعی و حرفهها، حاکمان ایالتی و نمایندگان کشورهای همسایه هدایای گرانبهایی دریافت کرد. در اصفهان در همه روزهای عید، در مقابل در کاخ شاه، مراسم سرور با رقص و طرب، آتشبازی و صحنههای کمدی، بمانند هفته بازار، برگزار میشود و هر فردی هشت روز عید را با شادی بیپایان به سر میبرد.
به روز اول سال عید «جامه نو» نیز میگویند
ایرانیان در بهاران کوزههای پوشیده از سبزه درست میکنند که مشاهدهی آن چشم را نیرو و دل را نشاط میبخشد و با این کوزهها خانهی خود را میآرایند. برای این کار مقداری تخم شاهی را با قدری خاک مخلوط و خیس میکنند و به سراسر کوزه میمالند. سپس روی آن را با پارچههای کاملا خیس میپوشانند و کوزه را پر از آب میکنند. به روز اول سال «عید جامه نو» نیز میگویند؛ زیرا طبق سنتی که از قدیم به جا مانده همه مردمان از دارا و بیچیز روزهای عید باید لباس نو و تمیز بر تن داشته باشند».
انگلبرت کمپفر آلمانی در سالهای ۱۶۸۳ – ۱۶۹۳ میلادی به ایران سفر کرد. او چنین گزارش میدهد:
در میدانهای عمومی با نقاره، شیپور و سنج از نیمهشب تا ظهر نوازندگی میکنند. پس از آن بلافاصله مردم محل کار خود را ترک میگویند و همه با هیاهو و خوشحالی به مساجد، میدانها و ساختمانهای عمومی روی میآورند. همه به هم تبریک میگویند، همهجا پر از شادی و سرزندگی است، بازی میکنند.... شعرا و هنرپیشگان عرض هنر میکنند، در جلسات و دستهجات مذهبی شرکت میجویند تا اینکه روز به پایان میرسد و آنگاه باز هر کس در چهاردیوار خود دنبال جشن و شادی را میگیرد.
نقاشی شاه عباس یکم همچون سزار جدید از فرانس فرانکن (Frans II Francken) در سال ۱۶۲۸
گاسپار دروویل، سفرنامهنویس فرانسوی، در سال ۱۱۹۱ شمسی (۱۸۱۲ میلادی) دربارهی اهمیت و قدمت عید نوروز میگوید:
نوروز یا سال نو ایرانیان روز تحویل آفتاب به برج حمل است. مراسمی که بدین مناسبت برگزار میشود از زمان زردشتیان باستان تاکنون حفظ شده است و به گمان من نظیر چنین عیدی در تمام مشرق زمین وجود ندارد. در تمام این سیزده روز، که در بعضی شهرها پانزده روز هم طول میکشد، همهجا تعطیل و بازارها بسته بود و حتی کارگرها هم کار نمیکردند. حلول سال نو را منجم دربار مشخص میکرد. در این جشن که سه روز طول میکشید مراسم خاصی از جمله مراسم سلام، عیدی دادن به شاه قاجار و عیدی گرفتن از او برگزار میشد. هدایایی که به شاه قاجار اهدا میشد حدود ۱۰ میلیون فرانک ارزش داشت. شاه سکههایی را که به مناسبت سال نو ضرب شده بود به اطرافیان و بزرگان کشور هدیه میداد.
یاکوب ادوارد پولاک اتریشی، که از سال ۱۱۹۴ شمسی (۱۸۱۵ میلادی) جزو معلمان دارالفنون بود، مینویسد:
از جمله عادات پسندیدهی ایرانیان در هنگام نوروز خانهتکانی بود. مردم چند روز پیش از عید به پاکیزه کردن خانهها و فرشتکانی میپرداختند. معمولا خانهتکانی سالی یک بار انجام میشد و در تمام طول سال گردوغبار گرد آمدهی روزانه را زیر فرش مخفی میکردند. به هنگام فرشتکانی منزل شاه، او به یکی از کاخهای تفریحی خود میرود و تا پایان کار همان جا میماند. بعضی از رؤسای خانوادهها برای خرید نوروز باید همه امکانات خود را تجهیز میکردند و حتی وامدار هم میشدند تا احتیاج خانواده را تامین کنند.
درویشان پشت خانهی ثروتمندان چادر میزنند تا عیدی بگیرند
درویشها از دو سه هفته قبل از نوروز به شهرها سرازیر میشدند و خود را به رئیسشان، موسوم به درویشباشی، معرفی میکردند تا از طرف او به خانههای مردم ثروتمند فرستاده شوند و از آنها عیدی بگیرند. اگر صاحبخانه از دادن عیدی به درویش سر باز زند، درویش چندین ماه در کنار خانهاش مینشیند و در آن مدت باید نان و آب او را تامین کرد و از آن گذشته هنگام ورود و خروج فریاد یاحق میکشد و با بوقی که از شاخ بز درست شده صدای گوشخراش تولید میکند.
هیچکس جرئت ندارد درویشی را با خشونت از خود براند؛ از سرزنش مردم و همچنین نفرین و انتقام درویش دوری میکنند. روز قبل از عید همه به حمام میروند و سر را حنا میگذارند و ناخنها را رنگ میکنند. مردان ریشهایشان را حنا میگذاشتند. ایرانیان حتی تمام بدن خود را، به استثنای صورتشان، حنا میگذارند تا پوستشان به رنگ زرد درآید، حتی دم و یال اسبها و قاطرها را هم رنگ میکردند.
«همه در روز قبل از عید بدن و موهای خود را در حنا قرار میدهند»
بعد از اعلام سال نو، ۱۲۱ گلوله توپ با هم شلیک میشود و در همان حال در میدان بزرگ، ۴۰ نوازنده چیزی مانند موسیقی وحشیان مینوازند. ملکهی مادر نیز مراسم سلام زنانهای در محدودهی خود برپا میکرد که شاهزادهخانمها و اطرافیانشان در آن شرکت داشتند و ضمناً خانمهای سفرای اروپایی نیز دعوت میشدند. در بقیهی روزها، شاه به دیدار مهمترین روحانیان شهر میرفت و آنها از وی با سادگی تمام پذیرایی میکردند.
مقدار معتنابهی شیرینی در شهرهای اصفهان و یزد پخته میشود و آن را با کاروانها به سراسر مملکت میفرستند. مصرف شیرینی از حدود تصور و خیال آدمی هم فراتر میرود. همچنین تهیه انواع خوراکی و تنقلات از جمله کلوچه، نبات، زبان بره، بسیاری از میوههای شکرسود، نقل و خمیرهایی که در دنبه و کره سرخ شده است همهجا محبوبیت دارد. اما هر مزهای این شیرینیها داشته باشد چندان مهم نیست؛ مهم این است که سال را با شیرینی آغاز کنند.
در ماه رمضان، روزها روزه میگیرند و شبها مراسم را ادامه میدهند
غیر از شیرینیها، باید از میوههایی که آنها را با تردستی تا نوروز تر و تازه نگاه میدارند یاد کرد؛ مثلا خربزهی اصفهان و قم، انگور، انار ساوه، گلابی نطنز، سیب دماوند.... هر گاه نوروز با ماه رمضان مصادف میشد، شبها را به خوشگذرانی صرف میکردند و روز را روزه نگاه میداشتند. هر کس جامهی نو در بر دارد و از آنجا که رنگهای روشن بیش از همه طرف توجه است گروههایی را میبینید که لباسهای سبز، زرد، آبی و سرخ بر تن دارند و در هم میلولند.
بدیهی است که زنان ناگزیرند جامههای نو خود را زیر چادرهای تیرهرنگشان پنهان دارند. آشنایانی که با هم روبهرو میشوند دست یکدیگر را میفشارند و با فریاد «عید مبارک» یکدیگر را در آغوش میکشند. در روز سیزده بدر، تمام خانهها در معرض خطر ویرانی هستند؛ به همین دلیل همه از دروازهی شهر خارج و به باغها میروند.
رابرت کرپورتر، جهانگرد انگلیسی، در سال ۱۱۹۷ شمسی در توصیف نوروز مینویسد:
روز اول عید وارد میدان ارگ شدم. مردم از هر گروه و طبقهای در آنجا بودند. بعد از در ورودی وارد محوطهی درون ارگ شدم که شاه در آنجا رعایای خود را به حضور میپذیرفت و در محوطهی آن جای گرفت. بعد از مدتی شاه در آنجا حاضر شد و بر تخت نشست و اعیان حاضر به وی تهنیت گفته و عیدی گرفته و مراسم تمام شد.
آرتور دو گوبینو، نویسندهی فرانسوی، در سال ۱۲۳۴ شمسی چنین نوشت:
بزرگترین مواقع روزهای اول سال است که مردم برای تامین هزینههای عید نوروز احتیاج به پول دارند. بهطور کلی، در تمام روزهای شادمانی و عزاداری نیاز به پول دارند و خدا میداند که تعداد این روزها و بهخصوص ایام جشن و سرور نزد ملتی که بزرگترین مشغولیاتش تفریح است، چقدر زیاد است. آغاز سال نو در دربار قاجار حتی در نیمهشب با سلام خاص (سلام بزرگ) جشن گرفته میشد که فقط شاهزادگان، علما، سادات، مأموران عالی مقام و چند نفر از افسران به آن مراسم دعوت میشدند.
چارلز جیمز ویلس انگلیسی دربارهی عیدی گرفتن درویشان میگوید:
هیچ موقعی مانند عید نوروز به درویشان خوش نمیگذرد و در هیچ ایامی مانند روزهای عید آنها نمیتوانند تحصیل پول کنند. در روزهای عید، ایرانیان هر درویشی را که در معبر یا در محلات شهر ببینند خود را مجبور میدانند که مقدار معینی پول به او بدهند. علاوه بر آن، هر یک از درویشها معتاد آنند که در روزهای نوروز یک شخصیت ثروتمند را انتخاب کنند، در جلوی عمارتش چادر محقری زده و بهقدری یاحق یاحق گویند که صاحبخانه، بسته به توانایی خود، مقدار معینی پول به او بدهد.
«باید اعتراف کرد ایرانیها در مورد برگزیدن جشن سال نو معقولتر و منطقیتر از ما بودهاند»
ماری شیل انگلیسی در سال ۱۲۳۵ خورشیدی در خاطرات خود بیان کرده:
باید اعتراف کرد که ایرانیها در مورد برگزیدن جشن سال نو معقولتر و منطقیتر از ما بودهاند؛ چون آنها بهجای آنکه تحویل سال خود را مثل ما در وسط زمستان قرار دهند، آن را طوری انتخاب کردهاند که شروع سال جدیدشان درست در لحظهی ورود خورشید به نیمکرهی شمالی و در حقیقت آغاز سال خورشیدی باشد. نوروز در حقیقت اول سال رسمی ایرانی است. ایام تعطیل آن سیزده روز است. در روز دهم مارس (۱۹ اسفند)، برای ملاقات به دربار نزد رفتیم، اما امیرکبیر بهخاطر اینکه در حال تدارک عیدی برای درباریان بود، از دیدارمان خودداری کرد.
به بیان هانریش بروگش (۱۲۴۱ - ۱۲۴۲ خورشیدی)، سفرنامهنویس آلمانی:
کلمه نوروز برای همه ایرانیان یک کلمهی سحرآمیز و معجزهآسا است. با شنیدن آن قلب همه میتپد و چهرهی همه خندان میشود و به یاد آن و به امید نوروز آینده، که روزگار بهتری داشته باشند، تمام گرفتاریها و مشکلات کنونی خود را تحمل میکنند و تمام سال را در آرزوی رسیدن نوروز هستند. آغاز سال نو با شلیک توپ اعلام میشد. در ساعت تحویل سال، افراد خانواده دور سفره مینشستند و در دستشان مقداری گندم و برنج با سکههای طلا و نقره، که علامت نعمت و فراوانی است، نگاه میداشتند، دعای تحویل سال خوانده میشد و سپس یکی از قاریان قرآن سورهی یس را میخواند.
در ساعت تحویل سال، افراد خانواده دور سفره مینشستند و در دستشان مقداری گندم و برنج با سکههای طلا و نقره نگاه میداشتند
در ایام نوروز شادی و سرور خاصی همه را فرا میگیرد. همسایهها با هر درجه و مقامی این عید را به یکدیگر تبریک میگویند و این یک سنت باستانی است که بیش از دو هزار سال در ایران رواج دارد و در طول این سالیان هیچ واقعهای نتوانسته است این پیشامد ملی را از بین ببرد و مردم با هر عقیده و دین و مذهبی نوروز را جشن میگیرند.
به هنگام نوروز بازارها و خیابانها شلوغ میشود و مردم لباس میخرند، از دکانها بستههای شیرینی و آجیل میخرند و با خود میبرند و همه اشتیاق زیادی به خرید پیدا میکنند و برای فرا رسیدن نوروز آماده میشوند. مغازهها را با زرورقها و کاغذهای رنگی تزیین میکردند که در این بین تزیینات مغازههای قنادی از همه بیشتر به چشم میخورد. آنها از درختان کنار خیابان فانوسهای رنگی آویزان میکردند.
به هنگام نوروز از درختان کنار خیابان فانوسهای رنگی آویزان میکردند
تاجران چشم امیدشان به نوروز است که بتوانند اجناس خود را به فروش برسانند. تاجران فرنگی بهتر از هر خارجی دیگری اهمیت نوروز را میدانستند؛ زیرا اغلب معاملات بزرگ آنها در این ایام انجام میگرفت. نوروز تنها جشنی است که شیعیان و زردشتیان ساکن ایران آن را مشترکا برگزار میکنند. یکی از روزهای بسیار نحس سال روز سیزدهم ماه فروردین است.
ایرانیان معتقد هستند که در این روز، که به آن سیزدهبهدر میگویند، نباید در خانه ماند چون ممکن است نحوست آن دامنگیر صاحبخانه شود؛ به همین خاطر، همه مردم از شهرها و روستاها خارج شده و به صحرا میروند تا این روز را در هوای آزاد و در زیر سقف آسمان بگذرانند.
در روز سیزده به در، برای اینکه تا حدودی از هجوم زنان به خارج از شهر جلوگیری شود، از هر زنی عوارض ناچیزی گرفته میشد
در این روز نباید ناراحت بود، بلکه باید خوش گذراند تا اینکه دیوهایی که در خانه هستند، بهانههای برای آسیب رساندن به صاحبخانه و اعضای خانوادهاش نداشته باشند. برای اینکه تا حدودی از هجوم زنان به خارج شهر جلوگیری شود، به دستور کلانتر، از هر زنی عوارض ناچیزی گرفته میشود. با این روز دیگر شادیهای نوروز پایان میپذیرد».
کارلا سرنا ایتالیایی در سال ۱۲۵۶ شمسی نوشت:
اگر در نوروز حادثهی ناخوشایندی برای کسی اتفاق بیفتد، تا پایان سال وسوسهی بدبیاری دامن وی را رها نخواهد کرد.
ادوارد براون انگلیسی در سال ۱۲۶۷ خورشیدی گزارش میدهد:
نوعی مرغ دریایی به نام «گوشت تلخ» به فارس میآمد که بهمعنای آمدن نوروز بود. شیرازیها آنان را مرغ نوروزی نام نهادند و ورود آنها را که سفیران نوروز بودند، مبارک میدانستند.
جان ویشارد آمریکایی (۱۲۷۰ - ۱۲۸۹ شمسی) چنین مینویسد:
عید نوروز تنها جشن معتبر و مسلم در ایران و بزرگترین حادثه در زمینههای اجتماعی، اقتصادی و سیاسی است. ایرانیان مراسم و جشن آن را باشکوه هرچه تمامتر انجام میدهند. در روزهای عید نوروز حتی مستمندان نیز رنجهای خود را برای مدت کوتاهی فراموش میکنند.
هانری دالمانی فرانسوی در سال ۱۲۷۸ نوشت:
در سال تحویل ۱۱۰ تیر، که مطابق حساب ابجد به نام امام علی (ع) مطابق است، شلیک میکنند.
چارلز ادوارت پیت انگلیسی (۱۲۷۹ - ۱۲۸۳) گزارش میدهد:
مردم سیستان در نوروز در کوه خواجه جمع میشدند. مشهد بهار دلانگیزی دارد؛ پرندههایی که ایرانیان آنان را کلاغ سبز مینامند در کنار رودها تخم میگذارند.
ویلیامز جکسن آمریکایی (۱۲۸۰ - ۱۲۹۷):
در مدت اقامتم در تبریز، شیرینی و تزیینات پرزرقوبرق فراوان به چشم میخورد، زیرا نوروز یا سال نو ایرانیان نزدیک بود.
اوژن اوبن فرانسوی در سال ۱۲۸۵ - ۱۲۸۶ شمسی نوشت:
بزرگترین نماد نوروز است. ایرانیان سفرهی هفتسین را از ضروریات آغاز سال نو میدانند که عبارتاند از: ماهی (از سین واژهی عربی سمک گرفته شده) سیب، سیر، سبزی، سرکه، سنجد و سنگک. مذهب تشیع جامهای بر قامت نوروز کشیده که مطابق آن این روز را مصادف با خلقت آدم میدانند. از جمله تبریکهایی که گفته میشد «صد سال به این سالها در حمایت امام زمان (عج)» بود. رفتن به زیارت امامزادهها نیز از آداب دینی نوروز است. در ایالتها، تصویر شاه را همراه با شمایل پیامبر (ص)، حضرت علی (ع)، حضرت فاطمه (س)، امام حسن (ع) و امام حسین (ع) که دور سرشان را هالهای از نور احاطه کرده بود، میگذاشتند. زمانی که عید نوروز با مراسم عزاداری امام حسین (ع) مقارن میشد، ایام نوروز به احترام شهادت امام حسین (ع) عاری از شکوه و جلال همیشگی بود و کاملا بهسادگی برگزار میشد. بیرون رفتن مردم از خانههای خود در روز سیزده به در و گشتوگذار در اطراف شهر به این دلیل است که مردم میخواهند تازه شدن طبیعت را جشن بگیرند.
بازیل نیکیتین روس (۱۲۹۰) مینویسد:
هفتسین نوروز یادبود هفت فرشتهی مقرب اهورمزدا (امشاسپندان) است.
ژاک هردوان فرانسوی (۱۳۰۳ - ۱۳۰۵ خورشیدی) نوشت:
در این روزها برای شفای مریضان آش میپختند؛ یکی از افراد خانواده سینی به دست میگرفت و بهطور ناشناس به در منازل میرفت و هر کس یک خوراکی از قبیل پیاز، نمک، برنج و... در سینی میگذاشت. از ترکیب این مواد آشی درست میشد که اعتقاد داشتند اگر بیمار از آن بخورد شفا مییابد. مردم اعتقاد داشتند که توپ مروارید حاجت آنها را برآورده میکند. زنان برای مداوای فرزندان خود یا برای باردار شدن و دختران برای گشایش بختشان به سراغ این توپ میرفتند.
در این روزها، یک خوراکی از قبیل پیاز، نمک، برنج و... را در سینی میگذاشتند و بهطور ناشناس به در منازل میرفتند
هرمان نوردن آمریکایی در سال ۱۳۰۸ شمسی مینویسد:
«قبل از غروب آفتاب، خانوادههایی که عزیزی را از دست داده بودند به قبرستان میرفتند و به فقرا صدقه میدادند. خانوادهها سفرهی هفتسین را پهن میکردند و در آن هفت چیز خوراکی که ابتدای نام آنها با حرف سین شروع میشد، قرار میدادند. همین طور قرآن و شمع و ماهی و آینه و در ظرفی آب قرار میدادند. مجموعهی هفتسین مرکب است از هفت نوع شیرینی یا میوه یا سایر خوراکیها که حرف اول هر یک باشد و در دربار نیز مانند مردم عادی کمی به تحویل سال مانده مجموعهی هفتسین را میآورند و در مقابل شاه میگذارند. بهمحض تحویل سال، شاه مقداری از محتویات آن میخورد بعد کندر و سایر مواد معطر در مجمرها میسوزانند. وسط سفره ظرف بزرگی گذاشتهاند که در آن گندم یا حبوبات دیگری سبز شده و نشانهی تجدید سال است.
عکس کاور از ویکیمدیا؛ عکاس: نامشخص