زندگینامه چه گوارا، پزشکی که علیه امپریالیسم ایستادگی کرد
چگوارا کیست؟
ارنستو چگوارا، متخصص فنون جنگی، نظریهپرداز جنگهای چریکی و چهره سرشناس کمونیست در انقلاب کوبا بود. چگوارا رهبری چریکهای آمریکای جنوبی را به عهده داشت و علت شهرت او در تاریخ، عملکرد انقلابی وی برای مبارزه با امپریالیسم بوده است.
نسلهای چپگرای جهان بعد از اعدام چگوارا توسط ارتش بولیوی، چگوارا را قهرمانی شهید لقب دادند؛ همچنین تصویر وی بعد از مرگ، بهتدریج به نماد رادیکالیسم چپ و ضدامپریالیسم تبدیل شد. در ادامه با ما همراه باشید تا با این شخصیت تاریخی بیشتر آشنا شوید.
آنچه باید درباره چگوارا بدانید:
- چگوارا کیست؟
- آنچه باید درباره چگوارا بدانید:
- درباره چگوارا
- زندگینامه کامل چگوارا
- چگوارا و کاسترو
- اوضاع کوبا پیش از انقلاب چریکی چگوارا
- رویارویی چگوارا با حکومت باتیستا در کوبا
- چگوارا در انقلاب کوبا
- پایان زندگی چگوارا
- زندگی شخصی چگوارا
- کتابهای چگوارا
- چگوارا و امام حسین
- قبر چگوارا
- عکس معروف چگوارا
- سخنان چگوارا
- آخرین جمله چگوارا
- فیلم چگوارا
درباره چگوارا
چگوارا چهره انقلابی معروف در آمریکای جنوبی است. او با وجود ابتلا به بیماری آسم، ورزشکاری با دانش علمی فراوان بود که تحصیلات پزشکی خود را در سال ۱۹۵۳ به پایان رسانید. چگوارا بهعلت برخورداری از شخصیتی انقلابی، راهحل پیروزی را انقلاب خشونتآمیز میدانست.
منبع عکس: youngpioneertours.com
چگوارا آمریکای لاتین را نه بهعنوان مجموعهای از ملتهای جداگانه، بلکه بهعنوان نهادی اقتصادی و فرهنگی میدید که رهایی از استعمار و زدودن فقر از آن، نیازمند یک استراتژی بینقارهای بود. او در طی یک سفر به کشورهای آمریکای لاتین، با همراهی دوستان خود، از آرژانتین تا کلمبیا را زیر پا گذاشت و وضعیت کشورها را از نزدیک دید؛ سپس بهتنهایی از آنجا به ونزوئلا رفت و دوباره به آرژانتین بازگشت.
چگوارا در سراسر آمریکای لاتین، فقر و بیعدالتی را م>شاهده کرد. او ایدئولوژی سیاسی را توسعه داد که ریشه در کمونیسم، ضدامپریالیسم و ضدسرمایهداری داشت. چگوارا همچنین در طول سفر، مشاهدات خود را با عنوان «خاطرات موتورسیکلت» (The Motorcycle Diaries)، نوشت که بعد از مرگ، با تلاش خانواده وی، با نام «یادداشتهایی درباره سفر به آمریکای لاتین» (Notes on a trip to Latin America)، در سال ۲۰۰۳ میلادی منتشر و سپس در سال ۲۰۰۴ برای ساخت فیلم اقتباس شد.
چگوارا بههمراه جمعی از چریکهای خود، منبع عکس: swissinfo.ch
چگوارا در سال ۱۹۵۳ میلادی به «گواتمالا» (Guatemala) رفت؛ جایی که «خاکوبو آربنز یوزمن» (Jacobo Arbenz Guzman)، رهبری حکومتی مترقی را به عهده گرفت و تلاش کرد انقلابی اجتماعی را رقم بزند. سرنگونی رژیم آربنز در سال ۱۹۵۴ میلادی در کودتای مورد حمایت سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا (CIA)، چگوارا را متقاعد کرد که ایالات متحده همیشه با دولتهای چپ مترقی مخالفت خواهد کرد؛ تجربهای که پایه تفکرات و برنامههای چگوارا برای ایجاد سوسیالیسم از طریق انقلابی جهانی شد و او را تبدیل به یک مارکسیست کرد.
چگوارا از مشهورترین شخصیتهای انقلابی و استراتژیستهای جنگهای چریکی در تاریخ جهان است
چگوارا در اصلاحات اجتماعی گواتمالا شرکت داشت؛ اما از طرف سازمان CIA مجبور به کنارهگیری شد. این جریان بهشکلگیری ایدئولوژی سیاسی وی انجامید. او علت عقبماندگیجهان سوم را ناشی از رویکرد امپریالیسم، نظام سرمایهداری و استعمار نو دانست و راه رهایی از آن را حرکت به سوی «پرولتاریا» (Proletariat، حکومتهای کمونیستی کارگری)، «انترناسیونالیسم» (Internationalism، بینالمللگرایی) و انقلاب جهانی قلمداد کرد.
چگوارا تصویری از یک شهروند سوسیالیست جدید را نشان میداد که بهجای سود شخصی، برای خیر جامعه فعال بود. او در سال ۱۹۶۱ از «ژانیو دی سیلوا کوادروس» (Janio da Silva Quadros)، رئیسجمهوری برزیل، «نشان صلیبجنوبی» (Order of the Southern Cross) را دریافت کرد. نشان صلیب جنوبی، نشان افتخاری است که در سال ۱۸۲۲ میلادی در کشور برزیل بنیانگذاری شد. این نشان به کسانی اعطا میشود که خدمات قابلتوجهی برای برزیل انجام دهند.
چگوارا بیشتر اوقات در دفتر کار میخوابید و برای تداوم برنامههای خود تلاش میکرد. وقتی کوبا به دولت تحتالحمایه شوروی تبدیل شد و شوروی موشکهای خود را بدون مشورت با رهبری کوبا در جریان بحران موشکی این کشور در سال ۱۹۶۲ میلادی از جزیره خارج کرد، چگواراناامید شد و احساس خیانت به او دست داد.
اهدا نشان توسط رئیسجمهوری برزیل به چگوارا، منبع عکس: fa.wikipedia.org
چگوارا معتقد بود انقلاب مسلحانه پاسخی به سرنگونی رژیمهای سرکوبگر است. او در سال ۱۹۶۷ میلادی اعدام و بعد از آن به نماد قرن بیستم تبدیل شد؛ اما برخی وی را بهعنوان یک شورشی انقلابی و بعضی دیگر بهعنوان یک ظالم مینگریستند. چگوارا بهعنوان نمادی قدرتمند میزیست و از برخی جهات بعد از مرگ، بزرگتر از زمانی شد که زندگی میکرد. برخی از افراد جناح راست سیاسی وی را بهعنوان فردی وحشی، قاتل بیرحم و مایل به استفاده از خشونت برای رسیدن به اهداف انقلابی میدانستند.
برخی چگوارا را نماد قرن بیستم میلادی و بعضی دیگر او را یک شورشی انقلابی نامیدند
تصویر چگوارا بهعنوان فردی انقلابی، برای نسل رادیکالهای چپگرای جوان در اروپای غربی و آمریکای شمالی در دهه پرتلاطم ۱۹۶۰ میلادی، بزرگ و عاشقانه بود. چهره چگوارا از زمان مرگ روی تیشرتها و پوسترها حک شد. این تصویر نمادین با کلاه ستارهدار قرمز، موهای بلند و چهرهای با حالتیخزده داشت.
تصویر چگوارا ابتدا نمادی از شورش بود؛ اما با گذر زمان نماد باشکوه رادیکالیسم شد؛ سپس با گذشت زمان شکل یک لوگوی انتزاعی را گرفت که الهامبخش پایداری برای اقدامات انقلابی به شمار میرفت.
چگوارا نقش کلیدی در انقلاب کوبا داشت. انقلاب کوبا قیام مسلحانهای بود که دولت «فولخنسیو باتیستا» (Fulgencio Batista)، را در یکم ژانویه ۱۹۵۹ میلادی سرنگون و بهجای او «فیدل الخاندرو کاسترو رز» (Fidel Alejandro Castro Ruz)، را از سال ۱۹۵۹ تا سال ۲۰۰۸ میلادی بر کوبا حاکم کرد.
زندگینامه کامل چگوارا
منبع عکس: allthatsinteresting.com
«ارنستو چگوارا» (Ernesto Che Guevara)، در ۱۴ ژوئن ۱۹۲۸ میلادی در «روزاریو» (Rosario)، از شهرهای آرژانتین، به دنیا آمد. او بزرگترین فرزند از پنج فرزند خانوادهای متوسط با گرایشهای چپ بود و از ابتدا با نام «چه» شهرت یافت که معنای «دوست» و «برادر» را داشت.
پدر و مادر چگوارا هر دو از خانوادههایی اصیل و اهل مطالعه بودند و فلسفه در زندگی آنها از اهمیت زیادی برخوردار بود. آنها هر دو فعالیت سیاسی داشتند. پدر وی «ارنستو گوارا لینچ» (Ernesto Guevara Lynch) اصالت اسپانیایی و مادرش «سلیا دلا سرنا ای لوسا» (Celia de la Serena y Lusa) دارای اصالت ایرلندی بود. خانواده چگوارا زمانی که علاقه فرزند خود به فعالیتهای انقلابی را دیدند، اصالت او را به شورشیان ایرلندی نسبت دادند.
چگوارا در کودکی به بیماری آسم مبتلا شد؛ به این جهت خانواده او به «کوردوبا» (Cordoba) در اسپانیا نقل مکان کردند. کوردوبا جایی بود که بهعلت وجود آب و هوای خشکتر، حملات آسم را کاهش میداد. چگوارا در عین حال که در سن نوجوانی به ورزش مشغول بود، به یک سخنران پرشور نیز تبدیل شد.
چگوارا یک پزشک و انقلابی چریک بود که برای آزادی کشورها از تسلط امپریالیسم مبارزه میکرد
چگوارا در سال ۱۹۴۸ میلادی برای تحصیل در رشته پزشکی وارد دانشگاه «بوئنوس آیرس» (Buenos Aires) >در آرژانتین شد. او در دوره دانشجویی به دو سفر رفت که بر آینده سیاسی او تاثیر بسیاری گذاشت؛ در سفر اول که سال ۱۹۵۰ میلادی بود، حدود ۴,۵۰۰ کیلومتر را برای بازدید از شهرهای آرژانتین طی کرد.
سفر دوم چگوارا نیز که با موتور سیکلتی با نام «قدرتمند» و بههمراه دوست وی «آلبرتو گرانادو» (Alberto Granado)، در سالهای ۱۹۵۱ و ۱۹۵۲ انجام شد، حدود ۸,۰۰۰ کیلومتر بود و ۹ ماه به طول انجامید. موتور او در ابتدای سفر خراب شد و چهگوارا آن را رها کرد.
چگوارا سفر خود را در وقفهای که در تحصیل آنها در دانشگاه ایجاد شده بود به سرانجام رساند. وی در این سفر به بازدید از کشورهای آمریکای جنوبی پرداخت. سفر چگوارا از آرژانتین آغاز و به شیلی، پرو، کلمبیا و ونزوئلا ختم شد. چگوارا از آرژانتین بهتنهایی به میامی رفت و از آنجا با هواپیما به آرژانتین بازگشت.
تصویر چگوارا و دوست او آلبرتو گرانادو، منبع عکس: fa.wikipedia.org
چگوارا در طول سفر دوم خود، وضعیت فقر و استثمار مردم کشورهای آمریکای جنوبی را لمس کرد و کتاب خاطرات موتور سیکلت را بر اساس این سفر نوشت. او در این کتاب به جغرافیای آمریکای جنوبی نگاهی بدون مرز داشت و راه رهایی مردم از فقر را مبارزه با امپریالیسم دانست. این سفر تجربهای بود که باورهای چپ او را تشکیل داد. چه گوارا بعد از سفر یک ایدئولوژی سیاسی را پرورش داد و به مخالفان «خوان پرون» (Juan Peron)، دیکتاتور آرژانتینی، پیوست.
تصویری از خوان پرون، دیکتاتور آرژانتین، منبع عکس: fa.wikipedia.org
علاقه چگوارا به کمونیسم و نفرت از سرمایهداری، او را به این باور رسانید که انقلاب خشونتآمیز میتواند به راهحلی صحیح ختم شود. او بعد از پایان سفر خود، دوباره به دانشگاه بازگشت و در سال ۱۹۵۳ میلادی موفق به دریافت مدرک پزشکی شد.
چگوارا در سال ۱۹۵۳ میلادی برای دستیابی به اهداف مبارزاتی خود به بولیوی سفر کرد. او ابتدا در قامت یک پزشک ظاهر شد؛ اما قصد داشت با کمک انقلابیون این کشور بر ضد دولت بایستد و دولت مستقل جدیدی ایجاد کند.
انقلابیون بولیوی با عقاید چگوارا اختلاف نظ>ر داشتند و او را نپذیرفتند. بعد از آنچگوارا بولیوی را ترک کرد و به پرو رفت؛ اما مردم پرو بهعلت فقدان سواد سیاسی، درکی از افکار چگوارا نداشتند؛ پس او به ناچار پرو را رها کرد و با یکی از دوستان نزدیک خود به گواتمالا رفت.
گواتمالا اوضاع مساعدی داشت؛ اما دخالتهای آمریکا اجازه پیشرفت انقلابیون را نمیداد. آمریکا به چگوارا اخطار داد که در صورت ادامه فعالیت، او را دستگیر میکند؛ پس او به ناچار به سفارت آرژانتین پناه برد و از آنجا به مکزیک گریخت. این اوضاع چگوارا را مطمئن کرد که امپریالیسم واقعی آمریکا است.
چگوارا و کاسترو
چگوارا در مکزیک در سال ۱۹۵۵ با «فیدل الخاندرو کاسترو رز» (Fidel Alejandro Castro Ruz) و برادر او «رائول کاسترو» (Raul Castro) آشنا شد. او رهبر چریکهای کوبا و دیکتاتور آینده این کشور محسوب میشد که بهعلت طراحی کودتایی علیه حکومت باتیستا در کوبا، از جانب آمریکا به مکزیک تبعید شده بود.
چگوارا و همرزم او کاسترو، منبع عکس: 1stdibs.com
چگوارا، کاسترو را همرزمی میدانست که اصول او را درک میکرد. او در این دوره برای دستیابی به اهداف خود تعلیمات بیشتری دید و شخصیت انقلابی وی ساخته شد؛ سپس با مطالعه آثار مارکس، خود را یک کمونیست معرفی کرد و در راه مبارزه با امپریالیسم، مسیر مارکس را برگزید.
چگوارا در مکزیک با فیدل کاسترو آشنا شد و او را برای همکاری انقلابی برگزید
چگوارا اولین گفتوگوی خود را با کاسترو، روی سیاست جهانی متمرکز کرد و کاسترو او را تحتتاثیر قرار داد. آنها برنامههای زیادی را برای انجام دادن داشتند و برنامهریزی برای جنگ را در صدر کارهای خود قرار دادند.
کاسترو در سال ۱۹۵۷ میلادی، مردم را تشویق کرد که سلاحها و مشتهای خود را علیه سرمایهداری بلند کنند.
اوضاع کوبا پیش از انقلاب چریکی چگوارا
کوبا در اول ژانویه ۱۸۹۹ میلادی، با جنگی که بین اسپانیا و آمریکا رخ داد، به استعمار آمریکا درآمد>و تا ۲۰ ماه مه ۱۹۰۲ میلادی، بهطور مستقیم توسط این کشور اداره میشد. کوباییها در این سالها مناصب دولتی بسیاری را پر کردند و اقداماتی برای بهداشت عمومی و آموزش انجام دادند.
منبع عکس: coin-invest.li
کنوانسیون قانون اساسی، از پنجم نوامبر ۱۹۰۰ تا ۲۱ فوریه ۱۹۰۱ میلادی در «هاوانا» (Havana)، تشکیل شد. این کنوانسیون توسط آمریکا بهعنوان شرطی برای پذیرش قانون اساسی تحمیل و در ۱۲ ژوئن ۱۹۰۱ میلادی توسط کوبا تصویب شد.
بهاین ترتیب، کوبا متعهدشد تا از ایجاد بدهیهایی که از بازپرداخت آن عاجز است، اجتناب کند و به کنترل کشور توسط ارتش ایالات متحده ادامه دهد. ارتش، ایستگاههای دریایی را به آمریکا اجاره داد و مجوز حفظ استقلال کوبا و حفاظت از جان و مال مردم آن را صادر کرد.
«توماس استراداد پالما» (Tomas Estrada Palma)، انقلابی معروف، در ماه مه ۱۹۰۲ میلادی، اولین رئیسجمهوری جدید کوبا شد و رفاه مادی را برای بخشهای خاصی از جمعیت این کشور به ارمغان آورد. این رفاه بهدلیل ایجاد معاهده تجاری متقابلی بود که توسط مقامات در حال خروج از ایالات متحده درخواست شده بود و اجازه ورود شکر کوبایی بیشتر به این کشور را میداد. صادرات شکر در نیمه اول قرن بیستم بر اقتصاد کوبا تسلط داشت و ایالات متحده شریک تجاری اصلی برای کوبا بود.
آمریکا پیش از وقوع انقلاب در کوبا، بر این کشور و اقتصاد آن تسلط داشت
دولت پالما تلاش کرد اقداماتی مترقی را اجرا کند؛ اما با بیثباتی مواجه شد. حزب پالما دوباره در انتخابات دسامبر ۱۹۰۵ میلادی به پیروزی رسید؛ اما لیبرالهای مخالف، دولت را به تقلب در آرا متهم کردند. این اتهام با تقلب گسترده و عدم انجام اصلاحات پیشنهادی، دولتی انقلابی را در ژوئیه ۱۹۰۶ میلادی شکل داد.
قیام به سرعت گسترش یافت و پالما از آمریکا درخواست مداخله کرد. دولت آمریکا کمیسرهایی را برای میانجیگری فرستاد؛ اما شکست خوردند و پالما استعفا داد. سرانجام در ۲۹ سپتامبر ۱۹۰۶ میلادی، «تئودور روزولت» (Theodore Roosevelt)، رئیسجمهوری آمریکا، «ویلیام هاوارد تافت» (William Howard Taft)، که در سال ۱۹۰۹ میلادی رئیسجمهوری آمریکا شد، را بهعنوان فرماندار کوبا منصوب کرد.
ویلیام تافت، فرماندار منتخب کوبا توسط آمریکا، منبع عکس: en.wikipedia.org
دولت تحت پرچم کوبا حفظ شد، اشکال قانون اساسی، منظم و بدون تغییر باقی ماندند و شورش به سرعت از بین رفت. دولت آمریکا در روز ۲۸ ژانویه سال ۱۹۰۹ میلادی متوقف شد و نیروهای آمریکا در یکم آوریل ۱۹۰۹ میلادی از کوبا بیرون رفتند. کوبا توسط سه رئیسجمهوری از سال ۱۹۰۹ تا ۱۹۲۵ میلادی، با تفاوتهای اندک و فساد بسیار، اداره شد. ایالات متحده در این مدت دوبار در امور کوبا مداخله کرد و کشور رونق گرفت؛ اما فساد در دولت کوبا افزایش یافت.
اعتراضات آفریقایی-کوباییها علیه قانونی که سازمانهای سیاسی را بر اساس نژاد یا مذهب شکل میداد به سرکوب خونین دولت منجر شد و جان هزاران نفر را گرفت. در این مدت حزب لیبرال منشعب شد و در انتخابات سال ۱۹۱۲ میلادی، «ماریو گارسیا منوکال» (Menocal, Mario Garcia)، کاندیدای حزب محافظهکار، به پیروزی رسید.
تصویر ماریو گارسیا منوکال، منبع عکس: historiek.net
دولت منوکال پیشرفتهای مادی بسیاری داشت و چهار سال بعد در سال ۱۹۱۶ میلادی، با استفاده از تقلب و خشونت، دوباره در انتخابات پیروز و در فوریه ۱۹۱۷ میلادی جنگ علیه وی آغاز شد. منوکال به دخالت آمریکا امید داشت؛ اما آمریکا در آن زمان در اروپا درگیر بود.
کوبا تا سال ۱۹۱۹ میلادی، بهعلت قیمت بالای شکر، رفاه قابلتوجهی داشت؛ بااینوجود تا سال ۱۹۲۰ بحران مالی شدید کشور را فراگرفت و با وجود تعلیق، تعداد زیادی از بانکها و شرکتهای تجاری ورشکست شدند. «آلفرد موریس د زایاس» (Alfred-Maurice de Zayas)، از اقتصاددانان، اصلاحات مالی را انجام داد و در ژانویه ۱۹۲۳ میلادی از سوی آمریکا وام ۵۰ میلیون دلاری گرفت.
وضعیت اقتصادی به سرعت بهبود یافت؛ اما اتهامات فساد علیه زایاس تشدید و شورشها علیه وی آغاز شدند. وقتی زایاس سعی کرد نامزد انتخابات شود، با مخالفت حزب خود مواجه شد. او با ژنرال «جراردو ماچادو» (Gerardo Machado y Morales) در برابر منوکال که نامزد محافظهکار انتخابات ۱۹۲۴ میلادی بود، پیمان بست.
ماچادو با اکثریت قاطع انتخاب شد و در ۲۰ ماه مه سال ۱۹۲۵ میلادی سمت رئیسجمهوری کوبا را به عهده گرفت. او که اولین دیکتاتور کوبا محسوب میشد، به برنامه اصلاحات متعهد بود و تنها به چند مورد از وعدههای خود در دوره اول ریاستجمهوری عمل کرد.
اوضاع اقتصادی کوبا در سال ۱۹۳۰ رو به افول رفت و اعتصابات در این کشور شکل گرفت
با آغاز دوره دوم ریاستجمهوری ماچادو در سال ۱۹۲۸ میلادی، حکومت وحشت آغاز شد. با اعلام حکومت نظامی، آزادی بیان، آزادی اجتماعات و مطبوعات از بین رفت؛ همچنین مخالفتهای سیاسی با توزیع ماهرانه حمایتهای مالی در سال ۱۹۲۸ کاهش یافت.
با رکود اقتصادی کوبا در اوایل دهه ۱۹۳۰ میلادی، تلاش برای تثبیت قیمت شکری که از مزارع نیشکر این کشور جمعآوری میشد و پایه اصلی اقتصاد کوبا بود، شکست خورد. با این اوضاع، رکود قابلتوجهی در برنامه کارهای عمومی شکل گرفت، بحران عمیق شد و ماچادو که مصمم به ماندن در مقام خود بود، مجبور به فرار از کشور توسط ارتش در اوت ۱۹۳۳ میلادی شد.
تصویری از مزارع نیشکر کوبا، منبع عکس: posterazzi.com
در ژوئن ۱۹۳۴ میلادی با نظارت روزولت، رئیسجمهوری آمریکا، معاهدهای برای حفظ صلح منعقد شد؛ زیرا جناحهای ناراضی علیه دولتهای کوبا قیام کرده و منتظر مداخله آمریکا بودند. اعتصاب و بینظمی ادامه یافت و انتخابات تا دسامبر ۱۹۳۵ میلادی به تعویق افتاد. «میگوئل ماریانو گومز آریاس» (Miguel Mariano Gomez y Arias)، در ماه مه ۱۹۳۶ میلادی بهعنوان رئیسجمهوری انتخاب شد؛ اما فقط تا دسامبر خدمت کرد.
رویارویی چگوارا با حکومت باتیستا در کوبا
فولخنسیو باتیستا در سال ۱۹۴۰ میلادی نامزد انتخابات شد و مقام ریاستجمهوری کوبا را به دست آورد. باتیستا در دوره چهار سال ریاستجمهوری خود، از سال ۱۹۴۰ تا ۱۹۴۴ میلادی، در کنار متفقین وارد جنگ جهانی دوم شد و با اتحاد جماهیر شوروی روابط دیپلماتیک برقرار کرد.
در سال ۱۹۴۸ میلادی، «کارلوس پریو سوکاراس» (Carlos Manuel Prio Socarras)، رئیسجمهوری کوبا شد؛ اما برنامه جاهطلبانه داخلی او در مواجهه با مشکلات اقتصادی و فساد دولتی پاسخگو نبود.
باتیستا، رئیسجمهوری کوبا در حین انقلاب چهگوارا، منبع عکس: godfather.fandom.com
باتیستا در ژوئن ۱۹۵۲ میلادی نامزد انتخابات شد. او با پیشبینی شکست خود در ماه مارس، پیشنهاد فروپاشی دولت و تعطیلی کنگره در سال ۱۹۵۴ میلادی را داد و مردم را دعوت به برگزاری انتخابات کرد.
باتیستا دوباره از ۲۴ فوریه ۱۹۵۵ میلادی برای دورهای چهار ساله بدون مخالفت بهعنوان رئیسجمهوری انتخاب شد. او قانون اساسی سال ۱۹۴۰ را که شامل بسیاری از اصلاحات لیبرال طرفدار کارگران بود، به اجرا گذاشت و تلاش کرد شرایط کشور را به ثبات بازگرداند.
آمریکا در سال ۱۹۵۵ طبق قانون شکر، واردات شکر کوبا را به نفع تولیدات داخلی کاهش داد. با توجه به اینکه صادرات شکر کوبا آینده مشخصی نداشت، حمایت از باتیستا در دولت و صنعت کشاورزی، عملا سقوط کرد. عناصر ستیزهجوی ضد باتیستا گروهی تشکیل دادند و با انکار اعتبار انتخابات ۱۹۵۵ میلادی، کمپین آزار، اذیت و خرابکاری را در استانهای کوبا به راه انداختند. رهبر این گروه که به «گروه جنبش ۲۶ ژوئیه» شهرت داشت، فیدل کاسترو بود.
چگوارا و براردران کاسترو در اتحاد انقلابی، منبع عکس: garda-post.com
کاسترو در «سانتیاگو دی کوبا» (de Cuba Santiago) و «هاوانا» (Havana)، در کوبا تحصیل کرد و در حالی که هنوز دانشجو بود، در فعالیتهای انقلابی در سراسر آمریکای لاتین حضور داشت. او علاوه بر پزشکی، مدرک حقوق خود را نیز در سال ۱۹۵۰ میلادی از دانشگاه هاوانا دریافت کرد و بعد از فارغالتحصیلی به وکالت پرداخت.
کاسترو در سال ۱۹۵۲ میلادی، کاندید حزب مردم کوبا شد؛ اما باتیستا اجازه برگزاری انتخابات را نداد و بهزودی کاسترو به ابزاری جایگزین برای به چالش کشیدن دیکتاتوری تبدیل شد. کاسترو در ژوئیه ۱۹۵۳ میلادی حدود ۱۶۰ سرباز را در حمله ناامیدانه و ناموفق به یک پادگان ارتش سانتیاگو رهبری کرد. او امیدوار بود این حمله سبب قیام عمومی علیه باتیستا شود؛ اما بیشتر مهاجمان کشته و فیدل و برادر او «رائول کاسترو» (Raúl Modesto Castro Ruz)، نیز دستگیر و زندانی شدند.
چگوارا در انقلاب کوبا
برادران کاسترو که در سال ۱۹۵۳ بهعلت حمله به پادگان ارتش دستگیر شده بودند، در سال ۱۹۵۵ میلادی عفو و آزاد شدند. بعد از آن کاسترو به مکزیک رفت و در آنجا شروع به سازماندهی نیرویی متشکل از تبعیدیان کوبایی کرد. چگوارا در مکزیک با کاسترو آشنا شد و به او پیوست. آنها با یاری هم برنامهریزی برای ایستادگی در برابر باتیستا را پیش بردند.
کاسترو بههمراه ۸۱ مرد با قایق بادبانی «گرانما» (Granma)، در دوم دسامبر ۱۹۵۶ میلادی در «استان اورینته» (province of Oriente)، واقع در شرق کوبا، پهلو گرفت؛ اما ارتش باتیستا آنها را شناسایی کرد. بیشتر نیروهای کاسترو به سرعت کشته و اسیر شدند و تنها ۲۲ نفر از آنها جان سالم به در بردند.
تصویری از چریکها و نیروهای انقلابی چگوارا، منبع عکس: thetrumpet.com
تعدادی از بازماندگان از جمله چهگوارا در حالی که مجروح بودند، به سیرا مائسترا رسیدند؛ جایی که هسته یک ارتش چریکی شدند. شورشیان بهآرامی قدرت گرفتند و افراد محلی منطقه و کشاورزان را جذب گروه خود کردند. بهتدریج با راهنماییهای چگوارا، آن منطقه به محل زندگی تبدیل شد و در آنجا نانوایی، مدرسه، پایگاه تربیت نیروی نظامی و ایستگاه رادیویی ساختند. چگوارا از طریق ایستگاه رادیویی، صدای خود را به گوش مردم میرساند. آنها سرانجام با تلاشهای بسیار، اسلحهها را از نیروهای باتیستا پس گرفتند و پشتیبانی نیروهای جدید را به دست آوردند.
چهگوارا که ابتدا بهعنوان پزشک به چریکها پیوسته بود، بعد از آموزشهای کامل نظامی به یکی از قابل اعتمادترین دستیاران کاسترو تبدیل شد. اگرچه چهگوارا بهعنوان یک پزشک آموزش دیده بود، گاهی اوقات بهعنوان جلاد خائنان و فراریان نیز عمل میکرد.
چگوارا دستنوشتههایی درباره دو سال تلاش برای سرنگونی دولت باتیستا دارد که در آن «خاطرات جنگ انقلابی کوبا» (Reminiscences of the Cuban Revolutionary War) را ضبط کرده است.
کوبا بعد از ورود کاسترو، در وضعیت جنگ داخلی قرار گرفت. در ۱۳ مارس ۱۹۵۷ میلادی، گروهی از دانشجویان شورشی اداره انقلاب را به دست گرفتند و حمله خونین و ناموفقی را به کاخ رئیسجمهوری هاوانا انجام دادند. در این درگیری افراد زیادی کشته شدند و ناآرامیهای جدیدی در سانتیاگو و کوبا رخ داد.
منبع عکس: fa.wikipedia.org
اتحادیههای کارگری اعتصابات عمومی را تحریک کردند؛ اما بعد از اینکه دولت اعلام کرد هر کسی در اعتصاب شرکت کند، از استخدام در جاهای دیگر منع میشود، حمایت رهبران کارگری از بین رفت.
باتیستا در یکم اوت ۱۹۵۷ میلادی، تضمین قانون اساسی مانند آزادی تجمع و آزادی بیان را به حالت تعلیق درآورد. یک ماه بعد در چهارم سپتامبر او تلاش کرد به مردم اطمینان دهد انتخابات رئیسجمهوری طبق برنامه در ژوئن ۱۹۵۸ میلادی برگزار میشود.
انقلاب کوبا تا سال ۱۹۵۸ میلادی، با حملات پراکنده و تخریب اموال ادامه یافت. در آن دوره، ناآرامی بهطور جدی اقتصاد کوبا را مختل کرد، کارخانهها و مزارع قند سوزانده شدند، بمباران هاوانا تجارت را کاهش داد و اقدامات شورشیان، مانع فعالیت صنعت و معدن شد.
آمریکا برای پایان دادن به حرکت نیروهای چریکی چگوارا، کوبا را تحریم تسلیحاتی کرد
آمریکا در واکنش نسبت به ناآرامیها در اواسط ماه مارس، تحریم تسلیحاتی علیه کوبا را اعمال کرد و تحویل نزدیک به ۲۰۰۰ تفنگ را به دولت کوبا به حالت تعلیق درآورد.
باتیستا از خشونت استفاده کرد و خواستار تعویق انتخابات ریاستجمهوری ژوئن ۱۹۵۸ میلادی شد. گروههای کمونیست به رهبری «خوان مارینلو» (Juan Marinello)، به فراخوان اعتصاب عمومی در نهم آوریل پاسخ دادند و نقش خود را بهعنوان نیروی اصلی اپوزیسیون مطرح کردند.
باتیستا تلاش نظامی وسیعی علیه نیروهای کاسترو انجام داد. نیروهای دولتی در ماه ژوئیه بهسمت دامنههای سیرا مائسترا در کوبا پیشروی کردند؛ با اینحال آنها به سرعت توسط مبارزان انقلابی به عقب رانده شدند و حمله در اوایل اوت بهطور کامل متوقف شد.
منبع عکس: challenge-magazine.org
روز ۲۷ دسامبر سال ۱۹۵۸ میلادی، یک نیروی شورشی به فرماندهی چگوارا پادگان «سانتا کلارا» (Santa Clara) در کوبا را منهدم کرد و یک قطار زرهی پر از اسلحه و مهمات را اشغال کردند که بهشدت مورد نیاز نیروهای دولتی بود. نیروهای کاسترو در هشتم ژانویه ۱۹۵۹ میلادی، وارد هاوانا شدند و کاسترو دولت را به دست گرفت.
چگوارا و کاسترو با نیروهای چریکی خود پیروز شدند و کوبا به استقلال دست یافت
چگوارا چند ماه در زندان «لاکابانا» (Lacabana) خدمت کرد؛ جایی که بر اعدام افرادی که دشمنان انقلاب تلقی میشدند نظارت داشت.دولت تازه تاسیس این کشور به او هویت کوبایی داد و چگوارا بهعنوان یک مارکسیست به نمایندگی از دولت کوبا در ماموریتهای تجاری حضور یافت.
باتیستا که موقعیت خود را غیرقابل دفاع میدید، در اولین ساعات صبح روز اول ژانویه ۱۹۵۹ میلادی از مقام رئیسجمهوری استعفا داد و به «جمهوری دومنیکن» (Dominican Republic) گریخت. چند ماه بعد در ۲۰ اوت ۱۹۵۹ میلادی، به جزیره پرتغالی «مادیرا» (Madeira)، پرواز کرد و بقیه عمر خود را در پرتغال در تبعید گذراند.
منبع عکس: news.sky.com
کاسترو که بارها خواستار برگزاری انتخابات عمومی فوری و صادقانه شده بود، بعد از رسیدن به قدرت، این انتخابات را برای مدتی به تعویق انداخت. روزهای اول دولت او با بازدیدهای پیروزمندانه از کشورهای همسایه آغاز شد. او با حضور در یک گردهمایی در کاراکاس ونزوئلا اعلام کرد «انقلاب پرولتری» (Proletarian revolution) در قاره آمریکا در حال تحقق است.
چگوارا بعد از ۹ سال خدمت به دولت کاسترو، برای ادامه مبارزات، از کار دولتی استعفا داد
چگوارا بهعلت مخالفت با امپریالیسم و استعمار نو و حملاتش به سیاست خارجی ایالات متحده در غرب بهخوبی شناخته میشد. او بعد از پیروزی انقلاب کوبا، سمتهای مختلفی را به عهده گرفت که از جمله آنها رئیس بخش صنعتی موسسه ملی اصلاحات ارضی، رئیس بانک مرکزی کوبا و وزیر صنعت نفت این کشور بود؛ اما در این مدت همواره در کنار کشاورزان و کارگران قرار داشت و با آنها کارهای داوطلبانه انجام میداد.
در ۱۵ مه سال ۱۹۵۹ میلادی، حدود ۶۰۰ نفر از افراد مرتبط با دولت باتیستا توسط دادگاههای انقلاب به قتل رسیدند. یکی از اقدامات مهم رژیم جدید این بود که علاوه بر اعطای هویت بومی کوبایی به چگوارا، او را واجد شرایط هر پست دولتی، از جمله رئیسجمهوری کرد. چگوارا در ماههای بعد از انقلاب، ریاست زندان نظامی، مدیریت دادگاه نظامی، انجام سخنرانی سمینارهای مختلف در آسیا، شمال آفریقا و اتحاد جماهیر شوروی را به عهده گرفت.
منبع عکس: fa.wikipedia.org
آمریکا اولین دولتی بود که مشروعیت دولت کاسترو را به رسمیت شناخت. کاسترو در آوریل ۱۹۵۹ میلادی در ۳۳ سالگی سفری ۱۱ روزه را به ایالات متحده آغاز کرد و مورد استقبال قرار گرفت. اختلافات درون دولت بهعلت تشدید درگیری با آمریکا سبب شد وی در ۱۷ ژوئیه استعفای خود را از نخستوزیری ارائه کند. چگوارا در ماه دسامبر سال ۱۹۶۴ میلادی به نیویورک سفر و در آنجا مداخله ایالات متحده در امور کوبا و هجوم به حریم هوایی این کشور را در سخنرانی مجمع عمومی سازمان ملل محکوم کرد.
چگوارا در ماه آوریل ۱۹۶۵ میلادی، از زندگی عادی کناره گرفت و عملکرد و محل سکونت او در دو سال بعد از آن مخفی ماند؛ سپس مشخص شد که او همراه دیگر مبارزان چریکی کوبا به جمهوری دموکراتیک کنگو رفته بود تا به گردان «پاتریس لومومبا» (Patrice Lumumba)، که در آنجا مشغول جنگ داخلی بودند، کمک کند.
>او بعد از ۹ سال خدمت به دولت کوبا، در کنگو از کار در دولت استعفا داد و تابعیت کوبایی خود را کنار گذاشت؛ سپس مبارزه با امپریالیسم و کمک به نهضتهای آزادیبخش در سایر کشورهای آمریکای لاتین را آغاز کرد. او سپس از کنگو به بولیوی رفت و در آنجا به انقلابیون بولیوی پیوست.
او در نامه خداحافظی به کاسترو نوشت:
دیگر ملل جهان یاری مرا طلب میکنند؛ برای من وقت عزیمت فرار رسیده است
چگوارا سپس به تانزانیا و بعد از آن به خانه امن در روستایی نزدیک پراگ رفت.
پایان زندگی چگوارا
چگوارا در پاییز سال ۱۹۶۶ میلادی، بهصورت ناشناس، بدون ریش و با موهای تراشیده، به بولیوی رفت تا گروهی چریکی را در منطقه «سانتاکروز» (Santa Cruz)، در بولیوی، ایجاد و رهبری کند. او یک گروه چریکی ۵۰ نفره تشکیل داد و نام آن را «ارتش آزادیبخش ملی بولیوی» گذاشت. چگوارا و گروه چریکی او دائم در حال فرار از ارتش بولیوی بودند.
یادبود چگوارا در سانتاکلارا، منبع عکس: tripadvisor.com
ارتش آزادیبخش ملی بولیوی، اولین عملیات خود را در سال ۱۹۶۷ میلادی آغاز کرد و فعالیتهای چریکی را در این کشور رقم زد. آمریکا که نمیتوانست اوضاع را تحمل کند، بولیوی را مکانی مناسب برای اسارت چگوارا دانست و وارد عمل شد. ارتش آزادیبخش بولیوی توسط ارتش دولتی این کشور و سازمان اطلاعات آمریکا، در تاریخ هشت اکتبر ۱۹۶۷ میلادی محاصره شد.
>حزب کمونیست بولیوی نیز به چگوارا پشت کرد. چگوارا با همراهان خود به محلی مخفیانه رفت؛ اما همان روز جای آنها لو رفت و توسط یگان ویژه ارتش بولیوی با کمک مستشاران سازمان اطلاعات آمریکا، محاصره شدند. چگوارا در این حمله مورد اصابت گلوله قرار گرفت و زخمی شد و پیش از ناپدید شدن جسد او، دستانش را بریدند و در فرمالدئید (گاز متانال) قرار دادند تا اثر انگشت او را برای تایید هویت، بگیرند.
تکاوران بولیوی چگوارا را که زخمی شده بود اسیر کردند و او سلاحش را به نشانه تسلیم به زمین انداخت و گفت:
شک نکنید من چگوارا هستم! زنده من برای شما بیشتر از مردهام ارزش دارد.
نیروهای بولیوی چگوارا را دزدیدند و به مدرسهای بردند و از او بازجویی کردند. او از پاسخ به سوالها طفره میرفت و در حالی که زخمی بود، بسیار باصلابت برخورد میکرد. سرانجام دستور قتل وی توسط رئیسجمهوری بولیوی در ۹ اکتبر ۱۹۶۷ داده شد.
یادبود چه گوار در بولیوی، منبع عکس: fa.wikipedia.org
در هشتادمین سالگرد تولد چگوارا، در سال ۲۰۰۸ میلادی، مجسمهای بهعنوان بنای یادبود در «روزاریو» (Rosario)، زادگاه او در آرژانتین، ساخته شد؛ ساخت این مجسمه پس از دههها بحث بین شهروندان روزاریو بر سر میراث چگوارا انجام گرفت.
در سال ۲۰۰۷ دو روزنامهنگار فرانسوی و اسپانیایی ادعا کردند جسدی که به کوبا آورده شده است به چهگوارا تعلق ندارد.. دولت کوبا با استناد به شواهد علمی، این ادعا را رد و ثابت کرد بقایا متعلق به چگوارا است.
زندگی شخصی چگوارا
چگوارا عاشق زنی به نام «تامارا بونکه» (Tamara Bunke)، معروف به تانیا، زنی کمونیست بود. تانیا که از نیروهای چریک آرژانتینی بود، مدتی سمت مترجمی چگوارا را به عهده داشت و در انقلاب کوبا نیز از زیردستان وی محسوب میشد.
تصویر چگوارا بههمراه خانواده او، منبع عکس: misiones.cubaminrex.cu
چهگوارا بعد از درگیریها در کوبا، به مکزیکوسیتی گریخت و در آنجا با «هیلدا گادئا» (Hilda Gadea)، اقتصاددان، رهبر کمونیست و نویسنده اهل پرو، ازدواج کرد و از او صاحب پنج فرزند شد. هیلدا در سال ۱۹۷۴ درگذشت.
«آلیدا مارچ تورس» (Aleida March Torres)، که بهعنوان یک انقلابی کوبایی شناخته میشد، همسر دوم چگوارا و یکی از اعضای ارتش کوبایی فیدل کاسترو بود.
کتابهای چگوارا
چگوارا در اوایل دهه ۱۹۶۰ میلادی سیاستهای کوبا و دیدگاههای خود را در سخنرانیها و نوشتههای بسیار تشریح کرد. کتابهای او عبارتاند از:
منبع عکس: ridermagazine.com
- خاطرات جنگ انقلابی (Reminiscences of the Cuban Revolutionary War): کتاب خاطرات جنگ انقلابی از بهترین منابع جهت بررسی تاریخ انقلاب کوبا به شمار میرود. این کتاب که حاصل تجربیات چگوارا در انقلاب کوبا است، اولین بار در سال ۱۹۶۳ منتشر شد و بعد از ویرایش، مقالات دیگری را نیز به آن افزودند. «خاطرات کنگو» (Memories of the Congo) و «خاطرات آمریکای لاتین» (Latin America Diaries)، نمونهای از این کتابها هستند.
- انسان و سوسیالیسم در کوبا (Socialism and Man in Cuba): کتاب انسان و سوسیالیسم در کوبا که در سال ۱۹۶۵ منتشر شد دو بخش است. چگوارا در بخش اول درباره تجربیات خود در انقلاب کوبا سخن گفت و دیدگاههای خود را دراینباره تبیین کرد. در بخش دوم نیز فیدل کاسترو، رهبر کوبا به مناسبت بیستمین سالگرد مرگ چگوارا از عقاید و شخصیت او صحبت میکند.
- خاطرات بولیوی (The Bolivian Diary of Ernesto Che Guevara): کتاب خاطرات بولیوی، مجموعهای از دستنوشتههای چگوارا در آخرین سالهای زندگی او در بولیوی است که در سال ۱۹۶۸ منتشر شد. او در این کتاب به تحولات اجتماعی بولیوی پرداخت و این پرسش را پاسخ داد که چرا انقلاب بولیوی پیروز نشد.
- خاطرات سفر با موتورسیکلت: کتاب خاطرات سفر با موتورسیکلت داستان تحول سیاسی- اجتماعی چگوارا است که در سال ۱۹۹۵ منتشر شد. او همراه با دوست پزشک خود با یک موتورسیکلت به نقاط مختلف آمریکای لاتین سفر کرد تا علاوه بر تماشای زیباییهای منطقه، بیماران مبتلا به جزام را نیز درمان کند. چگوارا در این سفر با فقر مردم آمریکای لاتین روبهرو شد و تصمیم گرفت با این نابرابری بجنگد.
کتاب «خاطرات کنگو» (Memories of the Congo) و «خاطرات آمریکای لاتین» (Latin America Diaries)، نمونهای از این کتابها هستند. چگوارا در کتاب خاطرات آمریکای لاتین، طبق نظریه فوکو انقلاب کوبا را بر سه اصل استوار کرد:
- نیروهای چریکی توانایی شکست ارتش را دارند.
- برای شروع انقلاب، نیاز به وجود همه شرایط نیست؛ زیرا شورش میتواند همه آنها را به وجود آورد.
- حومه آمریکای لاتین توسعهنیافته، برای نبرد مسلحانه مناسب است.
چگوارا و امام حسین
بسیاری از صاحبنظران عقیده دارند چگوارا در اندیشههای انقلابی خود از امام حسین (ع) الهام میگرفت. این عقیده بهطور مستند قابل اثبات نیست؛ اما به نظر میرسد در سخنرانیها و برخی تعالیم انقلابی او به قیام امام حسین (ع) اشاره شده است. برخی منابع جملهای درباره امام سوم شیعیان را به او نسبت میدهند که نشاندهنده اعتقاد وی به قیام امام حسین (ع) است:
همه انقلابیها باید از انقلابی پیروی کنند که حسین اعظم آن را رهبری میکرد و بهوسیله آن هدایت شوند تا به رهبران شیطانی غلبه و حکومتهای فاسد آنها را سرنگون کنند.
قبر چگوارا
چگوارا در سال ۱۹۶۷ میلادی در بولیوی کشته شد و او را مخفیانه دفن کردند. در سال ۱۹۹۷ میلادی اسکلتی را از او یافتند که گمان میرود متعلق به او و بقایای ۶ نفر از همرزمان وی باشد. این گور دستهجمعی نزدیک «والگراند» (Valgrande)، در بولیوی بود که به کوبا منتقل و سپس در یک بنای یادبود در سانتاکلارا دفن شد.
منبع عکس: stepsover.com
سازمان اطلاعات آمریکا در هشتم اکتبر سال ۱۹۶۷ میلادی چگوارا را در بولیوی دستگیر کرد. این سازمان چگوارا را زنده میخواست تا از او بازجویی کند. او در دهکدهای با نام «لا هیگورا» (La Higuera) با چند تن از یاران خود در محاصره ارتش بولیوی گرفتار و یک روز بعد در ۹ اکتبر ۱۹۶۷ میلادی توسط یک سرباز با شلیک گلوله اعدام شد.
عکس معروف چگوارا
از چگوارا عکسهای زیادی بهجای مانده است که یکی از دیگری بیشتر شهرت دارد؛ اما یکی از عکسهای او که با عنوان پرتره «مبارز چریکی قهرمان» معروف شده، بیمانند است.
منبع عکس: commons.wikimedia.org
عکس مشهور چگوارا توسط «آلبرتو کوردا» (Alberto Corda)، در پنجم مارس سال ۱۹۶۰ در شهر هاوانا و در مراسم قربانیان انفجار کوبر در کوبا گرفته شد. چگوارا در این عکس ۳۰ ساله است و به گفته کوردا این عکس چهره تسلیمناپذیری همیشگی چهگوارا را نشان میدهد.
سخنان چگوارا
از چگوارا سخنان بسیاری بهجای مانده است که برخی از آنها به او نسبت داده شده است و بعضی دیگر نیز از بین سخنرانیهای او جمعآوری شدهاند. برخی از جملات معروف بهجای مانده از او عبارتاند از:
منبع عکس: fa.wikipedia.org
- گنجشکی که از مترسک بترسد، از گرسنگی میمیرد.
- من کشور و وطن خاصی ندارم؛ وطن من جایی است که انسان در آنجا آزاد باشد. من به انسان و آزادی بشر معتقدم.
- آنچه پایانی ندارد، نه تو هستی نه من! بلکه انسانیت است که تا ابد فریاد کشیده میشود.
- خودت باش، اگر کسی خوشش نیامد، اهیمتی ندارد. اینجا کارخانه آدمسازی نیست.
- گرگها هرگز گریه نمیکنند؛ اما گاهی عرصه زندگی چنان بر آنها تنگ میشود که بر فراز بلندترین کوهها میروند و دردناکترین زوزهها را میکشند.
- شاد بودن تنها انتقامی است که میشود از زندگی گرفت.
- عید من روزی است که زحمت یک سال دهقان، شام یک شب پادشاه نباشد.
- هر قطره خون ریخته شده ما تجربهای برای آندگان است تا فردا آن را در مبارزه برای رهایی سرزمینشان بکار ببرند؛ همچنان که خلقی خود را آزاد میسازد و گامی در پیکار برای رهایی برمیدارد.
- به یاد میآورم امید به آینده اندوه آدمی را میشوید. همه چیز در حال تکامل است. قاعده قصه همین است. حلاوت حیات و ترانه هستی این است.
- دستم بوی گل میداد، مرا به جرم چیدن گل محکوم کردند؛ اما هیچ کسی فکر نکرد شاید من شاخه گلی کاشته باشم.
- رسالت یک انسان برای رسیدن به آزادی در صف ایستادن نیست؛ بلکه بر هم زدن صف است.
- یک انقلابی واقعی جایی خدمت میکند که به او احتیاج است.
- میدانستم در لحظهای که روح بزرگ حاکم، ضربهای میزند تا تمام بشریت را به دو دسته مخالف تقسیم کند، من در کنار مردم عادی خواهم بود.
- رهبران بیرحم تعویض میشوند تا رهبر دیگری بیرحم شود.
- انقلاب، سیبی نیست که بعد از رسیدن بیفتد؛ ما باید آن را مجبور به افتادن کنیم.
- اگر تو در برابر هر بیعدالتی از خشم به لرزه میافتی، بدان که یکی از رفقای من هستی.
- ما هرگز نمیتوانیم از داشتن چیزی برای زندگی مطمئن شویم تا وقتی که مایل به مردن برای آن باشیم.
تصویر چگوارا روی پرچم، منبع عکس: fa.wikipedia.org
- سکوت، استدلالی است که معانی دیگری را به دوش میکشد.
- ما نباید نزد مردم برویم و بگوییم «ما آمدهایم تا شما را زیر بال و پر خود گرفته و فقیرنوازی کنیم، یا علم خودمان را به شما تعلیم دهیم». نباید کمبود فرهنگ، جهل در مسائل ابتدایی و اشتباهات را به آنها گوشزد کنیم. بهجای آن، با ذهنی پژوهنده و روحی فروتن، از منبع عظیم دانایی و خرد مردم بهره بگیریم.
- من نه یک مسیحی هستم و نه یک فرد بشردوست. من هر چیزی بهجز یک مسیحی هستم و بشردوستی من در مقایسه با باورم، بیارزش به نظر میرسد. من به جای این که اجازه بدهم به یک صلیب میخکوب شوم، با هر سلاحی که دستم به آن برسد میجنگم.
- در یک انقلاب واقعی، انسان یا پیروز میشود یا میمیرد.
- هنگامی که نیروهای جور و ظلم، خود را برای رسیدن به قدرت در برابر قانون قرار میدهند، صلح شکسته میشود.
- من آزادیبخش نیستم. آزادیبخشی وجود ندارد، این مردم هستند که خود را آزاد میکنند.
- ما هرگز نمیتوانیم از داشتن چیزی برای زندگی مطمئن شویم تا وقتی که مایل باشیم برای آن بمیریم.
- اگر مرگ به سراغ ما بیاید، خوش بیاید. به این شرط که فریاد ما به گوش شنوایی برسد و دست دیگری برای اسلحه ما دراز شود.
آخرین جمله چگوارا
طبق روایتهای بهجای مانده، «فیلیکس رودریگز» (Felix Rodriguez)، سرباز کوبایی، ۳۰ دقیقه بعد از اسارت چگوارا، تلاش کرد او را وادار به اعتراف درباره محل اختفای چریکهایی کند که آزاد بودند. چگوارا پاسخی نداد.
رودریگز و سربازان دیگر با چگوارا عکس دستهجمعی گرفتند و به او کمک کردند سرپا بایستد؛ سپس او را به بیرون کلبه بردند و با هم و بههمراه دیگر سربازان عکس دستهجمعی گرفتند. بعد از آن، رودریگز به چگوارا اطلاع داد که قرار است اعدام شود.
منبع عکس: scmp.com
یکی از سربازان از چگوارا پرسید آیا به جاودانگی خود میاندیشی؟ چهگوارا پاسخ داد: «نه به جاودانگی انقلاب میاندیشم». چند دقیقه بعد، برای شلیک به او وارد کلبه شدند. سربازی به نام «ماریو تران سالازر» (Mario Tran Salazar)، دستور ترور چگوارا را داشت. چگوارا برخاست و آخرین کلمات خود را به زبان آورد.
میدانم که تو برای کشتن من آمدی. شلیک کن، بزدل! تو تنها میخواهی یک نفر را بکشی!
تران برای کشتن چگوارا لحظهای درنگ کرد؛ سپس اسلحه کارابین را بهسمت او نشانه گرفت و به بازوها و پاهای وی شلیک کرد. چگوارا روی زمین به خود پیچید. او مچ دست خود را گاز گرفت تا جلوی فریادش را بگیرد. شلیک دوم تران زخمی کشنده در سینه چگوارا ایجاد کرد.
جسد چگوارا بعد از مرگ، منبع عکس: fa.wikipedia.org
طبق گفته رودریگز، چگوارا در ساعت ۱:۱۰ دقیقه بعدازظهر به وقت محلی درگذشت. تران درمجموع ۹ بار به او شلیک کرد که پنج بار به پاها، یک بار به شانه و بازوی راست و یک بار آن نیز به سینه و گلوی وی بود. آخرین جملات چگوارا در برابر کسانی که به او شلیک کردند این بود:
حواستان را جمع کنید و خوب نشانهگیری کنید؛ زیرا دارید یک مرد را میکشید.
فیلم چگوارا
فیلم چگوارا که با نام «چه» (che)، شهرت دارد، فیلمی دو قسمتی درباره زندگینامه چگوارا است که در سال ۲۰۰۸ میلادی با کارگردانی «استیون اندرو سودربرگ» (Steven Andrew Soderbergh)، ساخته شد. فیلمها بهجای الگوبرداری از ترتیب زمانی استاندارد، مجموعهای از لحظات پراکنده در طول خط زمانی کلی را ارائه میدهند.
قسمت اول فیلم، «آرژانتینی» نام دارد و انقلاب کوبا را از فرود آمدن کاسترو، چگوارا و دیگر انقلابیون این کشور تا دو سال بعد از سرنگونی باتیستا به تصویر میکشد؛ قسمت دوم آن که «چریک» نامیده میشود، بر تلاش چگوارا برای آوردن انقلاب به بولیوی و مرگ او متمرکز است.
هر دو بخش فیلم «چه» به سبک سینمای واقعی فیلمبرداری شدهاند؛ اما هریک به روایت خطی، دوربین و نگاه بصری، رویکردی متفاوت دارند. «بنیتسو مونسرت رافائل دل تورو سانچز» (Benicio Monserrate Rafael del Toro Sanchez)، در این فیلم در نقش چگوارا ایفای نقش میکند.
تصویری از فیلم «چه»، منبع عکس: mubi.com
از چگوارا بهعنوان قهرمانی انقلابی در تاریخ جهان یاد میشود و حامیان گفتمانهای انقلابی از او بهعنوان الگویی جامع یاد میکنند. اگر شما هم درباره چگوارا و عملکرد او نظری دارید، آن را با ما و کاربران کجارو به اشتراک بگذارید.
سوالات متداول
قبر چگوارا کجاست؟
در شهر سانتا کلارا در کوبا
چگوارا چگونه کشته شد؟
چگوارا در پاییز سال ۱۹۶۶ میلادی، بهصورت ناشناس به بولیوی رفت تا گروهی چریکی را رهبری کند. آمریکا نمیتوانست اوضاع را تحمل کند و سازمان سیا با ارتش دولتی بولیوی وارد عمل شد، آنها را دستگیر کرد و چگوارا اعدام شد.
منبع عکس کاور: tribunemag.co.uk