قلعه های لانگدوک روسیون؛ قلعه های افسانه ای فرانسه (قسمت اول)
قلعهها در گذشته بسیار متداولتر از آنچه اکنون هستند بودند. هرچند واقعا لازم است جایی برای آنها در دنیای جدیدمان باز کنیم.
قلعههای فربه، قلعههای استخوانی، قلعههای بهشدت افسانهای و قلعههایی که بهطرز دیوانهواری در دوردستها هستند، همه وجود داشتهاند. منطقهی «لانگدوک روسیون» (Languedoc-Roussillon) در نزدیکی «کارکاسون» (Carcassonne) واقع در جنوب غربی فرانسه، هنوز مملو از انواع متفاوت قلعهها است و چه در شرف در هم فروریختگی باشند و چه بهخوبی حفظ شده باشند، همگی مکانهایی واقعا دیدنیاند.
قلعهی کارکاسون
قلعه-شهر مستحکم کارکاسون مرکز بوروکراتیک منطقهی لانگدوک روسیون است و همچنان این نقش را از دوران قدیم حفظ کرده است.
بخشهایی از سیستم قلعهی مرکزیاش به دوران رومیان بازمیگردد، ولی بیشتر آن در اوایل قرون وسطی ساخته شد.
کارکاسون در قرن هفدهم تقریبا متروکه شده بود و با رسیدن قرن نوزدهم بهقدری ویران و خراب شده بود که ناپلئون میخواست آن را بهکلی تخریب کند.
ولی از قضا شهردار کارکاسون، خود کمی عتیقهشناس بود و بهسختی و بهمدت طولانی برای ترمیم قلعهی شهر جنگید تا به شکوه پیشین خود بازگردد. اکنون این اثر تاریخی، از میراث جهانی یونسکو و یکی از جاذبههای اصلی گردشگری منطقه محسوب میشود؛ چراکه شگفتانگیز است.
قلعهی کوهنوردان
«شاتو د کوئریبوس» (Château de Quéribus)، زمانی یکی از پنج قلعهی کاتار بود که از مرزهای قدیم میان فرانسه و اسپانیا دفاع کرد.
کاتاریسم یکی از فرقههای جالب و سری جداشدهای از کاتولیک بود که باور داشت خدای خیر قدرت یکسانی با خدای شر دارد.
اگرچه کاتارها قلعههای بسیاری در جنوب فرانسه ساختند، کوئریبوس آخرین قلعهای بود که تحت سلطهی آنان بود؛ چراکه فرقهشان از بین رفته بود. اعضای اندک باقیماندهی فرقه قبل از آن که جنبش سری دینیشان از میان رود، در آنجا مأمنی یافتند و بعد از آن برای قرنها، کوئریبوس تکافتاده در اوج، متروک و دورافتاده، رها شد.
در سال ۱۹۵۱، یک خریدار خصوصی اقدام به تعمیر برج اصلی کرد و باقی قلعه در یک فرآیند سریع طی سالهای ۱۹۹۸ تا ۲۰۰۲، بازسازی شد.
صخرهی سوراخ
درست در شمال کوئبریس یکی از قلعههای همقطار کاتارش واقع است: «قلعهی پیرپتیوس» (Peyrepertuse Castle). در گویش محلی اکسیتان که از دورهی میانی کاتار باقی مانده، نام این قلعه به معنی «سنگ سوراخ» است که احتمالا اشارهای به حضور قلعه در شکاف کوه دارد. ولی شاید هم به گذرگاه نه چندان مخفیای که کاتارها از قلعه و در طول کوهستان برای فرار اضطراری ساختند، اشاره داشته باشد.
پناه فراریان
کمی دورتر در شمال، قلعهی کاتار «ملکهی آراگون» (Queen of Aragon)، «پیولورنس» (Puilaurens) واقع است.
زمانی که فرقهی کاتار از جانب صلیبیون چهارم بازگشتکننده از سرزمین مقدس متحمل شکنجه شدند، پیولورنس جایی بود که بزرگترین گروه کاتارهای بلندمرتبه با هم به آنجا پناه بردند. قلعه و پناهآورندگانش حتی در برابر حملات محاصرهای «سیمون د مونتفورد» (Simon de Montfort)، مرد کاتولیک نظامیای که مسئول جهاد ویژهی آلبیگایی (Albigensian Crusade) بود تا جهان را از دست تمامی کاتارها خلاص کند، ایستادگی کردند.
قلعهی شورشیان
«شاتو داگیلار» (Château d'Aguilar) قرن دوازهمی، کمی بیش از همقطاران کاتارش زندگی کرد. پس از آن که جهاد آبلیگایی کاتارها را مطیع کرد، داگیلار به دست پادشاه فرانسه، لویی نهم، افتاد. گرچه مالکیت او زودگذر بود، چراکه بهمدت چهار قرن، داگیلار مرکز فرماندهی شورشیان علیه پادشاهی بود که به این معنا بود که نهتنها تا قرن شانزدهم تصرف شده بود، بلکه افتخار مبهم شرکت داشتن در یکی از طولانیترین محاصرههای دنیا را دارا است.
قتلگاه
«قلعهی مونتسگور» (Castle of Montségur) پناهگاه کاتارهایی بود که آخرین مقاومتها را صورت دادند. از آن جا که امیدی برای جنگیدن با جهادگران در بیرون و غلبه بر آنها وجود نداشت، بسیاری از آنها آخرین مراسم تطهیر «غسل کاتار کامل» (consolamentum perfecti) را انجام دادند و سپس خودشان را تسلیم جهادگران کردند. بهعنوان مسیحیان راستین، جهادگران توجهی نکردند که آنان خود را تسلیم کردهاند و تمام آنها را پای تپهای که قلعه در آن واقع شده بود، در آتش بزرگی سوزاندند (بیش از ۲۲۰ نفر).
چهار برادر
آخرین مورد از قلعههای کاتار لیستمان، فقط یک قلعهی تنها نیست، بلکه چهار قلعهی کوچک در نزدیکی یکدیگرند. مجموعه «قلعههای لستور» (Lastours)، بیرون از کارکاسون واقع شدهاند. «شاتو کاباره» (Châteaux Cabaret)، «سوردسپین» (Surdespine) و «لا تو رژین» (la Tour Régine) سه قلعه در عقب و در امتداد هم هستند و در مقابل برادرانش قلعهی منزویتر «کوئرتینهیو» (Querthineux) ایستاده است.
قلعههای لستور توسط لردهای کاتار کابارت در قرن یازدهم ساخته شدهاند (بله، حقیقتا موردی تاریخی است). ظاهرا آنها گروهی صمیمی بودهاند که میخواستهاند در نزدیکی یکدیگر و معدن آهن موجود در کوه که آنان را ثروتمند میساخته، زندگی کنند.
پس از آن که کاتارها از بین رفتند، گنجایش قلعهها بهعنوان دژهای نظامی سلطنتی بیشتر شد و بعدا بهعنوان قلعهی نظامی پروتستانها مورد استفاده قرار گرفتند. هر چند آنها تماما رو به نابودیاند، بسیاری از معماری نظامیشان، سالم و قابل رؤیت باقی مانده است.
مطالعه قسمت دوم