معنی ضرب المثل فارسی؛ قوز بالای قوز
تاریخچه ضربالمثل قوز بالا قوز
در زمانهای قدیم، شخصی به دلیل اینکه روی کمرش قوزی داشت، بسیار ناراحت و غمگین بود و همیشه از این بابت رنج میبرد.
شبی ناگهان بیدار شد و تصور کرد صبح شده است. تصمیم گرفت به حمام برود. سپس وسایلش را جمع و به سمت حمام حرکت کرد. نزدیک حمام که شد صدای آواز به گوشش رسید، اما توجهی نکرد و وارد حمام شد.
صدای آواز خواندن بیشتر و بیشتر شد، اما باز هم اعتنایی نکرد. آن مرد داخل سربینه شد، لباسهای خود را درآورد و به داخل گرمخانه رفت. افرادی را دید که مشغول رقص و آواز هستند. بعد به جمع آنها پیوست به رقصیدن و آواز خواندن پرداخت.
آن مرد در حال رقصیدن بود که یکدفعه متوجه شد پاهای آن افراد سُم دارد. تمام بدنش لرزید و متوجه شد که این افراد جن هستند. در دلش از خداوند خواست که پشت و پناهش باشد و خیلی عادی رفتار کرد.
چند دقیقه بعد جنها دریافتند که آن مرد یک انسان است و چون با آنها صمیمی و دوست شده بود قوز روی کمرش را برداشتند. آن شب مرد بسیار خوشحال شد و از آنها تشکر کرد و به خانهاش برگشت.
فردای آن روز هنگامی که برای خرید به بازار رفته بود دوستش او را دید. بسیار تعجب کرد که قوزی روی کمر آن مرد وجود ندارد. نزدیک رفت و سلام کرد. بعد به او گفت: قوزت را چه کردی؟! آن مرد لبخندی زد و جریان شب گذشته را برای او تعریف کرد.
چند شبی گذشت و رفیق آن مرد با خود گفت: امشب به حمام میروم و برای همیشه از شر قوزم خلاص میشوم. وی وارد حمام شد و همان افرادی را که دوستش تعریف کرده بود آنجا دید و تصور کرد که اگر به جمع آنها بپیوندد قوزش را برمیدارند. سپس به جمع آنها پیوست و بلندبلند آواز خواند. از شانس بد، جنها آن شب حالشان مساعد نبود و هنگامی که آن مرد را دیدند بسیار عصبانی شدند و قوزی روی کمر آن مرد گذاشتند. مرد بیچاره که کاری از دستش بر نمیآمد نالهاش بلند شد و گفت:
بدبخت شدم، قوزی بالای قوزم شد.
این جمله رفته رفته به صورت ضربالمثل در آمد و زمانی به کار میرود که برای شخصی مشکلی بهوجود آید و هنوز آن مشکل حل نشده، به گرفتاری دیگری دچار شود.