گردشگری ادبی: جیمز جویس؛ از دوبلین تا زوریخ
مطالعه میتواند راهی برای گریز از روزمرگیهای همیشگی باشد. برخی نویسندهها مانند جی کی رولینگ (J .K. Rowling) خالق کتابهای هری پاتر، جورج آر آر مارتین (George R. R. Martin) خالق ترانه یخ و آتش (سریال بازی تاج و تخت اقتباسی از این کتاب است)، و سی اس لویز (C. S. Lewis) خالق سرگذشت نارنیا، دنیاهای مختلفی را برای ما قابل دسترس کردهاند. اما برخی دیگر از نویسندگان به داستانهایی در دنیای واقعی میپردازند و خوانندگان را به این شیوه جذب میکنند. جیمز جویس (James Joyce) از جمله اعضای گروه دوم است.
نگاهی مختصر به زندگی جیمز جویس
جیمز آگوستین آلویسیوس جویس (James Augustine Aloysius Joyce) نویسنده مدرنیست، در ۲ فوریه سال ۱۸۸۲ در دوبلین، ایرلند به دنیا آمد؛ بزرگترین فرزند از ده فرزند آقا و خانم جویس بود. از همان سنین کم علاقه و استعداد خود را به ادبیات و نوشتن نشان داد. زبان نروژی را خود آموخت و شروع به خواندن نمایشنامههای هنریک ایبسن کرد. در اوقات فراغت غرق در آثار دانته، ارسطو و توماس آکویناس میشد.
به دلیل استعدادی که داشت، خانوادهاش او را تشویق به تحصیل کردند و او را به مدرسه و دانشگاه فرستادند.
فارغالتحصیلی جویس
پس از رویارویی با فراز و نشیبهایی در زندگی، با همسرش نورا بارنکل (Nora Barnacle) آشنا شد. آنها با هم ازدواج کردند و در ابتدا به شهر پولا در کرواسی و سپس به تریسته در ایتالیا مهاجرت کردند. آنجا، جویس انگلیسی تدریس میکرد و ایتالیایی میآموخت. او به ۱۷ زبان دنیا میتوانست صحبت کند، از جمله عربی، سانسکریت و یونانی. در این مدت به نوشتن ادامه داد و در سال ۱۹۱۴ اولین کتاب خود «دوبلینیها» مجموعهای از ۱۵ داستان کوتاه را منتشر کرد. دو سال بعد کتاب دوم خود، رمان «چهره مرد هنرمند در جوانی» را منتشر ساخت که بسیاری از اتفاقات زندگی خود را در آن بیان کرده است و میتوان گفت که به گونهای بیوگرافی خود او است. این کتاب بسیار مورد توجه نویسنده آمریکایی، ازرا پاوند، قرار گرفت و جویس را پیشروی یک سبک جدید معرفی کرد. نوشتن کتاب سوم خود، «اولیس» را در اوایل جنگ جهانی دوم، یعنی زمانی که همراه با خانوادهاش به زوریخ رفتند آغاز کرد. این کتاب ابتدا در پاریس منشر شد اما چاپش در آمریکا و انگلستان به دلیل قوانین سانسور منع شد اما در نهایت در سال ۱۹۳۳ پس از بحث و جدلهای فراوان مجوز چاپ در این کشورها را گرفت.
در سال ۱۹۲۳ نوشتن کتاب معروف خود «بیداری فینگها» را آغاز کرد. این کتاب سر و صدای زیادی به پا کرد و تحسین و انتقاد بسیاری را برانگیخت. این کتاب بسیار معروف و محبوب شد و عنوان کتاب هفته، هم در آمریکا و هم در انگلستان را از آن خود کرد. در همین دوران بود که مبتلا به بیماری چشمی آب سیاه شد و برای چندین سال او را تا مرز نابینایی پیش برد.
پس از سقوط فرانسه در جنگ جهانی دوم به زوریخ رفت و آخرین روزهای زندگی خود را در این شهر گذراند.
او در ۱۱ ژانویه ۱۹۴۱ در زوریخ به دلیل زخم معده تحت جراحی قرار گرفت و به ظاهر معالجه شد. او روز بعد دوباره به حال اول خود بازگشت و برخلاف تزریقات بسیار به کما رفت. در ۱۳ ژانویه، ۲ صبح به هوش آمد و از پرستار خواست تا پیش از بیهوشی دوباره با همسر و پسرش تماس بگیرد و آنها را فراخواند. یک ربع بعد، زمانی که آنها در راه بودند، جویس چشم از جهان فروبست. مقبره او در زوریخ است.
کتابخانه دانشگاه دوبلین را به افتخار او به نام جیمز جویس نامگذاری کردهاند.
۱۶ ژوئن، روز بزرگداشت جویس
امروزه در دوبلین هر سال ۱۶ ژوئن را به افتخار حضور جویس در وادی ادبیات جشن میگیرند. طرفداران «اولیس» سفری را در شهر آغاز میکنند. ابتدا به «جیمز جویس سنتر» میروند (مکانی برای شناخت بیشتر جویس، شامل تورها، نمایشگاهها و بسیاری برنامههای دیگر) سپس در موزه نویسندگان دوبلین (این موزه منزلگاه آثار، نامهها، تصویرها و وسایل شخصی نویسندگان نامی دوبلین است) توقف میکنند.
$('.map-container') .click(function(){ $(this).find('iframe').addClass('clicked')}) .mouseleave(function(){ $(this).find('iframe').removeClass('clicked')});
$('.map-container') .click(function(){ $(this).find('iframe').addClass('clicked')}) .mouseleave(function(){ $(this).find('iframe').removeClass('clicked')});
سبک نوشتاری جیمز جویس؛ جریان سیال ذهن
جریان سیال ذهن (stream of consciousness) شکلی از روایت در ادبیات است که راوی جریان افکار شخصیت داستانی را به به همان شکل که در ذهن شخصیت رخ میدهد بیان میکند. در این روایت که نوعی تک گویی درونی است، از نشانهگذاری، قوانین دستوری، رعایت زمان در داستان خبری نیست. در واقع هرج و مرج افکار و احساسات ذهن شخص را در هر زمان نشان میدهد.
جویس در کتاب «اولیس» بسیار هنرمندانه از این سبک روایت استفاده کرده است. این رمان توصیف یک روز از زندگی آقای لئوپولد بلوم، یک یهودی میان سال است که در دوبلین زندگی میکند. در زیر بخشی از تک گویی مولی یکی از شخصیتهای این کتاب را با هم میخوانیم:
« یک ربع بعد صبح خیلی خیلی زود گمان میکنم آنها الان در چین دارند بیدار میشوند و گیسهای بافته شده خود را شانه میکنند خب راهبهها زنگ عبادت انجلوس را که هیچکس هم نمیآید به صدا درآوردهاند تا خواب بقیه به جز یک یا دو کشیش را بهم بزنند ساعت شماتهای مقابل خانه مغز را از جایش بیرون میآورد بگذار ببینم میتوانم بخوابم ۱ ۲ ۳ ۴ آنها چه نوع گلی هستند ...»
همانطور که متوجه شدید این تک گویی جریان ذهن مولی را بیان میکند و از نقطهگذاری یا قوانین دستوری استفاده نشده است.
برج و موزه جیمز جویس
قلعه مارتلو از قلعههای معروف دوبلین است که در سال ۱۸۰۴ مورد تهدید حمله ناپلئون قرار گرفت. این قلعه داستانهای زیادی برای گفتن دارد از جمله اقامت کوتاه جویس در آن. برای یک مدت این قلعه را اجاره میدادند. یکی از مستاجرهای این قلعه دوست جویس بود. جویس به دعوت دوستش به این قلعه رفت و برای مدت بسیار کوتاهی در آن زندگی کرد.
امروزه این قلعه به موزه جیمز جویس تبدیل شده است.
$('.map-container') .click(function(){ $(this).find('iframe').addClass('clicked')}) .mouseleave(function(){ $(this).find('iframe').removeClass('clicked')});