۱۳ شهر باستانی که زمانی حکمران بخشی از جهان بودند (قسمت اول)
تا زمانی که کشاورزی در جهان رایج نشده بود، اجداد ما در یکجا سکنی نداشتند. آنها بهصورت گروههای مهاجر دائماً در حرکت بودند تا در کاوش طبیعت، شکار و محافظت از یکدیگر در مقابل بلایا راه سادهتری را در پیش داشته باشند. اما با ظهور یکجانشینی، مردم دیگر علاقهای به صرف تمام زمان خود به شکار و پیدا کردن غذا نداشتند، بنابراین علایق جدیدی در میان آنها به وجود آمد، روزبهروز بر تعداد یکجانشینها افزوده شد و شهرها و امپراتوریها پا به عرصه جهان گذاشتند. بسته به شرایط محیطی، موقعیت و کمی شانس، برخی از شهرها توسعه اجتماعی و اقتصادی و قدرت سیاسی و نظامی بیشتری به دست آوردند و بر تمدن جهان اطراف خود تاثیر گذاردند. در ادامه ۱۳ شهر باستانی حکمران بر بخش بزرگی از جهان را زیر ذرهبین خواهیم برد.
ولیکی نووگورود (Veliky Novgorod)
ولیکی نووگورود که در روسیه امروزی واقعشده و نامش بهمعنای نووگورود کبیر است، از قرن ۱۲ ام تا ۱۵ ام میلادی نامی برازنده خود داشت. اگرچه این شهر در معرض حمله مداوم سوئدیها و توتنها قرار داشت اما مردم نووگورود با رهبری شاهزاده خود الکساندر نوسکی (Alexander Nevsky) همواره این شهر را از گزند حملات مصون داشتند. حتی زمانی که این شهر توسط مغولها اشغال شد، مردم شهر با مذاکره بخش بزرگی از استقلال شهر را حفظ کردند، و نووگورود کبیر به سرعت رفاه و شهرت خود را بازیافت. در قرن ۱۴ ام میلادی نووگورود با جمعیتی بالغبر ۴۰۰۰۰۰ نفر پرجمعیتترین شهر اروپا تلقی میشد. این شهر با گسترش قدرت و رونق خود، مرکز امپراتوری بزرگی شد که دایره نفوذش از قطب شمال تا رشتهکوههای اورال گسترده شده بود. متأسفانه، حاکمان امپراتوری مسکو، چشم دیدن رونق و اعتبار نووگورود را نداشتند و میان جمعیت عمدتا کاتولیک این شهر، با مردم ارتودوکس مذهب امپراتوری مسکو تنش افزایش یافت. سرانجام در سال ۱۴۷۸ میلادی، ایوان کبیر (Ivan the Great) امپراتور مسکو، حمله سنگینی به این شهر ترتیب داد. مردم شهر مقاومت جانانهای از خود نشان دادند، اما سرنوشت این شهر با کشته شدن شمار بسیار زیادی از مردم نووگورود، تخریب بخش بزرگی از شهر و سوختن بسیاری از گنجینه های ارزشمند آن رقم خورد. از آن پس هیچگاه نووگورود بهطور کامل بازسازی نشد و مسکو مرکز پر نفوذ و قدرتمند سیاسی و اقتصادی روسیه باقی ماند.
قره قروم (Karakorum)
مغولها که پیش از آن گروهی عشایر به شمار میرفتند، با فتوحات خود تحت رهبری چنگیز خان بزرگترین امپراتوری بههمپیوسته جهان را پایهگذاردند. تا زمانی که مغولها به پیش روی خود ادامه میدادند، با کمپهای موقتی با چادر اکتفا میکردند و پس از مدت کوتاهی سوار بر اسب به فتح شهر دیگری میپرداختند. اما پس از ثبت فتوحات بسیار و پایهگذاری بزرگترین امپراتوری جهان، در سال ۱۲۲۰ چنگیز خان به اندیشه ساخت مرکز امپراتوری خود قره قروم فرو رفت و مرکز بزرگترین امپراتوری بههمپیوسته جهان ساخته شد. این شهر در نزدیکی رودخانه اورخون(Orkhon river) و در ۲۰۰ مایلی اولان باتار (Ulaanbaatar) ( پایتخت کنونی مغولستان) بنا شده بود. موقعیت این شهر در مسیر جاده ابریشم، امنیت و ثبات را برای تجار به ارمغان میآورد. در این شهر همچنین عبادتگاهی عظیم بنا شده بود. با این حال توسعه شهر تنها در زمان حیات چنگیز خان به سرعت پی گرفته میشد. با مرگ او و آغاز امپراتوری پسرش اوگدئی قره قروم به شهری با جمعیت تنها ۱۰۰۰۰ نفر تبدیل شد اما بهرغم جمعیت کم، این شهر پرنفوذترین شهر امپراتوری مغولها تلقی میشد و مردم از جایجای امپراتوری برای ملاقات با خان یا برقراری روابط تجاری به این شهر سفر میکردند. شکوه این شهر بهتدریج در زمان سلطنت کوبلای خان نوه چنگیز خان، که مرکز امپراتوری را به خانبالیق (Khanbaliq) ( پکن امروزی) تغییر داد، رو به خاموشی نهاد. سرانجام در سال ۱۳۸۸ میلادی بخش عمدهای از این شهر توسط چینیها تخریب شد.
تبس (Thebes)
امپراتوری مصر باستان، زمانی که بیشتر مردم دنیا هنوز در عصر عشایری به سر میبردند، به اوج عظمت و شکوه خود رسیده بود. تمدن مصر باستان، آثار و بناهای تاریخی متعدد، معابد و بخش بزرگی از تاریخ تمدن را از خود بهجای گذاشته است. مصر در زمان عظمت و قدرتش، پادشاهان، فراعنه، شهرها و پایتختهای بسیاری را به خود دید اما سرنوشت یک شهر این تمدن همواره پرشکوه بود. تبس در تمام طول امپراتوری مصر باستان شکوه خاص خود را داشت و همواره بزرگترین مرکز فرهنگی این تمدن تلقی میشد. تبس که امروزه به نام الاقصر (Luxor) شناخته میشود هم مراکز دینی و مذهبی و هم مراکز سکولار مصر را در خود جایداده است. تمدن مصر باستان از ظهور تا افول خود تاثیر شگرفی روی تمدن جهانی برجای گذاشته است.
اریدو (Eridu)
اریدو که در تمدن سومری باستان واقعشده بود، خانه خدایان نام داشت و اولین شهر بنا شده به دست بود. قدمت این شهر که سواحل رودخانههای دجله و فرات در عراق امروزی قرار دارد به ۵۴۰۰ پیش از میلاد مسیح بازمیگردد. این شهر بناهای شگفتانگیز مذهبی و عمومی را در خود جایداده که حتی با استانداردهای امروزی هم ساختمانهایی عظیم و پرشکوه تلقی میشوند. هنوز بهطور واضح روشن نیست که چرا، اما این شهر بهدلایل ناملایمات آن زمان، در سال ۶۰۰ پیش از میلاد مسیح رهاشده است. با گذر قرنها و بهمرور زمان، از این شهر تنها ویرانههایی به عصر ما رسیده است.
تروولان (Trowulan)
با وجود اینکه این ناحیه امروزه در ناحیهای عمدتا اسلامی قرار دارند، اما در جایجای جزیره بالی میتوان معابد هندوها را مشاهده کرد. ساخت این معابد به حوالی سال ۱۲۰۰ میلادی و عصر حکمرانی امپراتوری ماهاپاجیت (Mahapajit) بر بخش بزرگی از اقیانوس هند و مناطق اطراف آن بازمیگردد. این امپراتوری از تجار و مردمی که قصد عبور از دریاهای تحت کنترل آن را داشتند، مقدار زیادی پول و کالا دریافت میکرد. تروولان بهعنوان پایتخت این امپراتوری شکوه و رونق اقتصادی فروانی گرفته بود. بسیاری از معابد هندوها در زمانی سلطنت گاجا ماداها که خود هندو بود ساخته شد. با وجود مذهب هندو پادشاه، او مردم را در انتخاب سایر مذاهب نیز آزاد گذاشته بود و آیین بودایی نیز رواج فراوانی یافته بود. با افول امپراتوری ماهاپاجیت، تروولان هم رو به افول رفت. با این حال بسیاری از مردم اندونزی امروزه خود را از تبار امپراتوری ماهاپاجیت میدانند.
کارال (Caral)
شهر باستانی کارال، در سال ۱۹۹۴ در سواحل غربی پرو کشف شد. گروه باستانشناس کاشف این شهر، از یافتن آثار بهجا مانده از این شهر متمدن، معابد، میادین و سالنهای آمفیتئاتر آن شگفتزده شدند. تا پیش از کشف این شهر، گمان میرفت که المک (Olmec) قدیمی ترین تمدن حاضر در قاره آمریکا بوده باشد. اما با بررسی قدمت شهر کارال مشخص شد که تاریخ تمدن این شهر به ۲۶۰۰ سال پیش از میلاد مسیح بازمیگردد، چیزی حدود هزار سال پیش از تمدن المک. نکته جالبتوجه در مورد کارال این است که ویرانههای بهجای مانده از این شهر هیچ اثری از برج و بارو و لوازم جنگی دیده نمیشوند و نشان میدهد مردم این تمدن نه برای جنگ و خشونت که برای صلح و تجارت گرد هم آمده بودند. تصور میشود این شهر روزگاری پایتخت بخش بزرگی از شمال پرو بوده باشد.
ونیز
پس از سقوط امپراتوری روم باستان در قرن چهارم میلادی، سراسر اروپا در مرداب هرجومرج فرو رفت. قبایل و طوایف مختلف به غارت و قتل یکدیگر روی آورده بودند و شهرهای سراسر شمال ایتالیا دستخوش جنگ و قحطی و غارت شده بود. برای مردم بیپناه چارهای جز سفر به جزایر مردابی جنوب نمانده بود. اما اگرچه این جزایر امنیت جانی آنها را تأمین میکردند، اما برای اقامت دائم منابع آب شیرین کافی در اختیار نداشتند. آنطور که در ضربالمثلها آمده ضرورت مادر کشف و اختراع است. مردم این جزایر یاد گرفتند که میتوانند با جوشاندن آب دریا، آن را قابل شرب کنند. و رسوب نمک باقیمانده از آب دریا، از ارزش زیادی در زمان خود برخوردار شد. بهگونهای که از نمک بهعنوان طلای خوراکی یاد میشد و مردم ونیز از راه تجارت نمک به تأمین معاش خود میپرداختند. مشکل آب شیرین تنها، مانع سکونت در این جزایر مردابی نبود. ساخت بناهای گلی روی زمین سست و مردابی این جزایر امکانپذیر نبود. برای حل این مشکل، هزاران قطعه چوب در زمین این جزایر قرار داده شد، تا زیربنای محکمی برای ساخت بناهای مختلف درست شود. این راهحل بهطور شگفتانگیزی راه گشا بود و برای روی پایههای چوبی حتی قصر هم بنا شد. مردم این ناحیه به سرعت ساخت کشتی را یاد گرفته و تجارت نمک خود را از راه دریا توسعه دادند. بدین ترتیب ونیز رونق روزافزونی گرفت و برای سالها به بزرگترین شهر حاضر در دریای مدیترانه بدل شد. این شهر پس از غارت قسطنطنیه در سال ۱۲۰۴ میلادی، ثروتمندترین شهر اروپا نام گرفت.